شباهت‌های زبانی ترامپ، خامنه‌ای، تتلو و دیگران
فاطمه اختصاری

ترامپ با وجود زبان جنسیت زده و ضد زنش، رییس جمهوری آمریکا شد اما کاربرد زبان جنسیت زده به او محدود نیست. این مقاله به تاثیرات زبان جنسیت زده و ضد زن سیاستمداران، هنرمندان و شخصیت‌های تاثیرگذار در جامعه می‌پردازد.
سال‌هاست که مسأله‌ جنس‌گرایی در زبان، دغدغه‌ بسیاری از محققین است. جامعه و فرهنگی مردسالار که از زبان نشأت می‌گیرد و در سیکلی معیوب، خود به تقویت این زبان و جنس‌گرایی آن کمک می‌کند؛ مسأله‌ای زیربنایی که تنها گاهی اتّفاقات سیاسی و اجتماعی جامعه (مثل انتخابات و نبرد حزب‌ها) ضرورت پرداختن به آن را یادآوری می‌کنند و بعد به فراموشی سپرده می‌شود.

در بررسی جنس‌گرایی زبان، ما معمولاً با سه بخش مجزا روبه‌رو هستیم:

بخش اول، جنسگرایی در ساختار زبان است. جایی که در بسیاری از زبان‌های رایج (مثل انگلیسی، فرانسوی، عربی و…) شاهد دوگانه‌گرایی و ساختار مونث و مذکر در کلمات هستیم (خوشبختانه زبان فارسی در این بخش، یکی از معدود زبان‌هایی است که از جنس‌گرایی به دور مانده است.) در این دوگانه‌سازی همیشه اصل و غالب بودن با جنس مذکّر است که این موضوع وقتی به ساخت واژه‌های اشتقاقی برسیم بیشتر خود را نشان می‌دهد (مثل ساخت کلمات خاله و عمه و… از ریشه‌ی مذکر در زبان عربی).

بخش دوم، ارزش‌های جنس‌گرایانه در زبان است. جایی که مثلا man در معنای انسان به کار می‌رود یا «آدمی» و «مردم» در زبان فارسی از واژه‌ «آدم» و «مرد» ساخته می‌شوند. در بسیاری از شغل‌های خارج از خانه، ما اصطلاحاتی مثل businessman را داریم و برعکس در شغل‌های داخلی و نزدیک به کار خانه، شاهد کلماتی مثل housemaid هستیم. اینکه زبان ما شامل واژه‌ای مثل actor باشد و بعد با پسوند ess از آن اسمی برای زنان ساخته شود هم تأکیدی بر این نظام دوگانه‌ مبتنی بر ارزش‌های مردسالارانه است (این مشکل نیز کمتر در زبان فارسی به چشم می‌خورد).

در دو بخش بالا، ما با ویژگی‌های ذاتی زبان طرف هستیم. رفع این وضعیت در زبان، به پیرایش و بازسازی کامل یک زبان یا جایگزینی زبانی تازه نیاز دارد که در عمل اگر نگوییم غیرممکن است امّا بسیار دشوار به نظر می‌رسد. پس تنها جایی که بیشتر از همه می‌توانیم به اصلاح زبان بپردازیم بخش سوم و در واقع «کاربرد زبان» در ارزش‌های جنس‌گرایانه است. جایی که با فرهنگ‌سازی مناسب می‌توان مانع این به‌کارگیری شد.

حتی غیرآلوده‌ترین زبان‌ها (مثل زبان فارسی) می‌تواند در کاربرد، به جنس‌گرایانه‌ترین زبان‌ها و در نتیجه فرهنگ‌ها بدل شود:

وقتی جنس مذکر، محور و معیار ارزش‌هاست. خود ما بارها با اشخاصی روبه‌رو شده‌ایم (حتی زنان) که از اصطلاحاتی نظیر نامردی و مردانگی و مرد باش و… استفاده می‌کنند.

وقتی موجودیت زن در رابطه‌اش با مردان تعریف می‌شود و در مقابل «آقا»، شاهد کلماتی نظیر «دوشیزه»، «بانو» و… هستیم یا القابی نظیر زوجه، عیال، منزل و… یا حتی صدا کردن فامیلی شوهر برای خطاب کردن یک زن پس از ازدواج.

به کارگیری کلماتی مثل «طلاق دادن» و «طلاق گرفتن» که اگرچه بر وضعیت برتر مرد در قانون و مذهب در ماجرای طلاق صحّه می‌گذارد امّا در واقع به بازتولید این جنسگرایی منجر می‌شود.

استفاده از اسم آلت جنسی برای بیان ارزش‌ها، از «کسخل» و «کسمغز» و… برای بیان حماقت و بی‌ارزشی تا «به کیرت نباشه» برای بیان جایگاه قدرت.

ارزش قائل شدن برای فاعل عمل جنسی و تقبیح مفعول (به جایگاه اجتماعی دو اصطلاح «کس دادن» و «کس کردن» نگاه کنید و حتّی پایین آوردن جایگاه زن، تنها به عنوان آلت جنسی در ترکیباتی نظیر «کسکش»).

این بخش از کاربرد زبان بعد از مدتی آنقدر برای همه‌ ما طبیعی می‌شود که هم به ساختار زبان نفوذ می‌کند و هم فرهنگ جامعه را آهسته و از درون تغییر می‌دهد. مطمئناً تفکر، خارج از زبان نمی‌تواند اتّفاق بیفتد و تفکری که از دل این نوع از کاربرد بیرون می‌آید به تقویت نظام مردسالار و سرکوب زنان خواهد انجامید حتّی اگر خود زنان این زبان را به کار گیرند.

این جنس‌گرایی وقتی از زبان سیاستمداران بیرون می‌آید، درواقع تیغی دو لب است. از یک طرف به خاطر شنیده شدن و مورد تحلیل قرار گرفتن در رسانه‌ها، مورد حمله‌ بخشی از مردم و احزاب مخالف قرار می‌گیرد و زشتی آن بیشتر به چشم می‌آید. و از طرف دیگر به خاطر ساختار قدرت و هژمونی، ناخودآگاه تاثیر منفی و زیادی بر روی مردمی می‌گذارد که تسلیم جایگاه پایین‌تر خود در اراده‌ معطوف به قدرت و زنجیره‌ به‌کارگیری زبان خواهند شد.

پیش از برگزار انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، در رسانه‌های آمریکا فیلمی منتشر شد که در آن «دونالد ترامپ» با گفتاری نامناسب (چه از لحاظ جنس‌گرایی واژگانی و چه از لحاظ محتوا) درباره‌ زنان حرف می‌زند. او می‌گوید: «وقتی آدم ستاره باشد، می‌تواند هر کاری خواست با زن‌ها بکند» و با کلمات رکیکی همچون pussy درباره‌ تلاشش برای برقرار کردن ارتباط جنسی با زنان متاهل یا دستمالی کردن بعضی زنان دیگر صحبت می‌کند. او بعد از انتشار این فیلم گفته است حرف‌هایش شوخی‌هایی از جنس شوخی مردها در رختکن (Locker room talking) بوده و از آن‌هایی که به‌شان برخورده، عذرخواهی کرده است. انتشار این صحبت‌ها باعث پایین آمدن درصد آرای او در تمام نظرسنجی‌ها در آن دوره شد و واکنش‌های تندی از سمت سیاستمداران و سخنوران مختلف در پی داشت.

سؤالی که باید به آن پرداخت این است که آیا دونالد ترامپ در استفاده از این زبان مردسالارانه و تقویت آن تنهاست؟ آیا او تنها کسی است که از «لاکرروم تاکینگ» استفاده کرده یا افراد زیادی در جهان روزانه از این زبان و این نوع گفتار استفاده می‌کنند، اما چون به معروفیت ترامپ نیستند یا کسی نمی خواهد از این قضیه برای تخریب چهره‌ آنها استفاده کند، به چشم نمی‌آیند؟ و یا شاید حتی به خاطر این نوع استفاده از زبان، در بعضی جمع‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند. آیا تنها فرهنگ آمریکا و قبل از آن زبان انگلیسی زن‌ستیز است و یا ما نیز که به عدم آلودگی زبان فارسی به جنس‌گرایی افتخار می‌کنیم نیز دچار چنین کاربردهای زبانی مردسالارانه‌ای هستیم؟

برای اینکه همه‌گیری این مسأله را در ایران و زبان فارسی بررسی کنم، سراغ قشری از جامعه رفتم که حرف‌هایشان ثبت می‌شود و قابل استناد است. برای نمونه و به صورت انتخابی سخنان تعدادی هنرمند، سیاستمدار، سخنور و کسانی که سلبریتی محسوب می‌شوند و گفتارشان در جامعه منعکس می‌شود و بازخورد می‌گیرد را در این مبحث جمع‌آوری کرده‌ام.

بخشی از این حرف‌ها با بخش رکاکت محتوایی صحبت‌های ترامپ هم‌راستاست. این‌گونه از سخنان که اکثرا ضد زن هستند با وجود توهین، تخریب و نگاه جنسیت‌زده نمی‌توانند آن اثر مخرب «زبان جنس‌گرا» را داشته باشند. زیرا در لایه‌ای سطحی‌تر به زنان حمله می‌کنند. مثلاً این بخش از صحبت‌های «عباس کیارستمی» (در مصاحبه با نازی بگلری) را بخوانید:

«زن زیباست، زن انگیزه است برای کار مرد. اگر فکر کنی آقایان هم به اندازه‌ خانم‌ها قابلیت عشق ورزیدن دارند و احساساتشان لطیف است، من هم قبول می‌کنم که خانم‌ها می‌توانند به اندازه‌ آقایان کار کنند. این جمله‌ (همین که شوهر داری خوشحال باش) برای هر خانمی می‌تواند عجیب باشد، به‌خصوص وقتی که شوهر دارد. این جمله را باید از خانمی پرسید که ندارد. من بر اساس واقعیت‌های دوروبرم می‌بینم. ازدواج برای یک زن یک امر حیاتی است. کاری هم ندارم اگر زن‌ها هم دشمن من بشوند.»

این سخنان با تمام توهین‌آمیز بودن و نگاه ابزاری و جنس دومی که به زن دارد (او را بدون مرد موجودی ناکامل و ابتر جلوه می‌دهد) فاقد اثرگذاری لازم است. تنها بخش مخّرب آن، جایگاه اجتماعی و هنری است که فرد هنرمند دارد و ممکن است نگاه و ایدئولوژی او مورد تقلید قرار بگیرد وگرنه جز بازتاب صادقانه‌ نگاه بیمار مرد ایرانی چیزی را به مخاطب منتقل نمی‌کند.

اگر به مصاحبه‌ «حامد بهداد» نیز با یکی از نشریات دقت کنیم این نگاه مردسالارانه را خیلی برهنه‌تر و آشکارتر می‌بینیم: «زن‌های ایرانی خیلی خشن هستند، تازه وقتی کتک‌شان می‌زنی شکایت می‌کنند و در مورد حقوق زنان حرف می‌زنند، به جای اینکه مثل زنان مالزی بعد کتک خوردن دست‌شان را به روی سینه‌شان جفت کنند و تعظیم کنند و بگویند ارباب عفو بفرمایید، تهدید می‌کنند که مهریه‌ام را به اجرا می‌گذارم و پدرت را در می‌آورم! با آن مادر حسودت! بعد هم بچّه را با خودشان می‌برند و تو را می‌اندازند زندان.»

آیا این چیزی به جز آشکارسازی ذهنیت مرد ایرانی راجع به زنان است؟ آیا بسیاری از مردان ایرانی در خانواده، مدارس، مساجد، سربازی، دانشگاه‌ها و… این نظام فکری را کسب نکرده‌اند؟ و اگر با توجّه به مصالحی خلاف این رفتار می‌کنند آیا در عمق سلول‌هایشان چنین تفکری ندارند که در مواقع کنار رفتن ضمیرخودآگاه و کنترل، مانند عصبانیت یا مستی آن را بروز می‌دهند؟

از این جنس است صحبت‌های «امیر تتلو» (پخش شده در یک نوار صوتی): «آدم تو دوره‌ پاکیه، خب می‌بینه، دلش می‌خواد، خب پدرسگ لباس درست بپوش. گور پدرتون سگ رید. من تو دوره‌ پاکی‌ام نمی‌خوام همچین چیزی توی خیابون ببینم.»

یا حتی بخشی از زنان که نظام ارزشگذاری جامعه‌ مردسالار را باور دارند نظیر «صدیقه شاکری» (عضو شورای مرکزی جامعه ایثارگران): «به باور ما، زنان باید تنها در عرصه‌هایی فعال باشند که تنها زنان می‌توانند فعال باشند. مثلاً در معلمی، زنان به‌خاطر روحیه‌ عاطفی‌شان می‌توانند نقش حیاتی داشته باشند. اما زنان چرا باید در کارخانه کار کنند و فرصت‌های شغلی برای مردان نان‌آور خانواده را از میان ببرند؟ نباید فراموش کنیم که هیچ شغلی در دنیا به ارزشمندی تربیت فرزند نیست.»

یا «فاطمه آلیا» (نماینده سابق مجلس): «کار زن، بچه‌دار شدن و تربیت فرزند و شوهرداری است نه دیدن مسابقات والیبال.»…

تمام این صحبت‌های مردسالارانه و زن‌ستیز و هزاران جمله‌ دیگر از این دست، تنها بازگوی بخشی از حافظه‌ تاریخی ملتی است که هنوز زن را به عنوان یک انسان به رسمیت نشناخته و با «اومانیسم» بیگانه است. اما چون تنها رکاکت را در محتوا منتقل می‌کند مخاطب به‌سادگی در مقابل آن موضع گرفته و ایستادگی می‌کند. مشکل وقتی بروز پیدا می‌کند که مسأله وارد زبان و بازی‌های زبانی می‌شود که مخاطب بدون آگاهی از تأثیرات وحشتناک‌شان آنها را به کار می‌بندد. مثلا این بخش از صحبت‌های «نادر قاضی‌پور» (نماینده مجلس) را بخوانید: «مملکت را به آسانی به دست نیاورده‌ایم که هر روباه و بچه و کره‌الاغی را بفرستیم آنجا. مجلس جای کره‌الاغ نیست!… مجلس جای زنان نیست؛ جای مردان است. بفرستید سرشان بلا بیاورند آبرویتان برود؟ به مجلس مرد بفرستید؛ حداقل کاری هم نکند، آن یکی کار را بتواند بکند!»

در اینجا رکاکت محتوایی با جنس‌گرایی زبانی آمیخته شده است (دقیقاً مثل سخنان ترامپ). وقتی مستقیم می‌گوید مجلس جای زنان نیست جز توهین اتفاقی نمی‌افتد. حتی وقتی با یک بازی در محور جانشینی کلمات، کره‌الاغ را معادل زنان می‌گیرد باز هم جز توهینی سطحی اتفاقی نمی‌افتد. مشکل در آنجا بروز پیدا می‌کند که با کاربرد جنس‌گرایانه از ترکیب‌هایی نظیر «سرشان بلا آوردن» و «آبرو» و «آن یکی کار»… به مرد در سکس جنبه‌ فاعلی و برتر می‌دهد و زنان را در نقش مفعول و منفعل پایین می‌آورد و جالب‌تر از آن این است که در این کاربرد زبانی، حتی پس از صورت گرفتن تجاوز، این زن است که باید شرمنده و خجالت‌زده باشد نه فرد متجاوز. این وضعیت تنها در زبان باقی نمی‌ماند و ما رد پایش را در نگرش فرهنگی غالب بر جامعه نیز می‌بینیم.

از همین جنس است حرف‌های «ابوالفضل قناعتی» (عضو شورای شهر تهران): «آمده‌اند به یک آزاده و یک اسطوره تهمت زده‌اند. می‌دانید آزادگی چیست؟ کسی که این حرف‌ها را منتشر کرده یک هفته خواهرش دست داعش باشد تا بفهمد. اینها آمده‌اند آبروی همه را برده‌اند، چه کسی چیزی داده؟ اگر چیزی به کسی داده‌اند به یک اسطوره و یک آزاده داده‌اند.»

می‌بینیم که در پس بحثی مردانه به صورت غیرمستقیم واژه‌های نظیر غیرت، ناموس و شرمگینی برای خواهرِ از دیدگاه ایشان مفعول و مورد تجاوز قرار داده شده مطرح می‌شود. نظام ارزشی مردسالارانه‌ای که از فیلم‌های فارسی تا بحث‌های روز سیاسی ما را رها نکرده است. برای تحریک و تحقیر طرف مقابل گفته نمی‌شود که برادرش را داعش سر ببرد بلکه زنان به طور غیرمستقیم دارایی مردان خانواده هستند که مورد تجاوز قرار گرفتنشان لکه‌ ننگی بر دامن خانواده است امّا برادر یا پسری که کشته می‌شود انتخابی فردی داشته و آنچنان رگ‌های گردن را تحریک نمی‌کند.

وقتی که «یونس اسدی» (نماینده‌ مجلس) می‌گوید: «اینجا قورباغه می‌خواهد هفت‌تیرکش شود. نگاه کن من توی مجلس، گردنِ گردن‌کلفت‌ها را قطع می‌کنم. حالا تو با وجودی که زن هستی بیایی توی خونه‌ من و های و هوی راه بیندازی و به من بگی که بهت وقت می‌دم منو بخشدار کنی! به نظر شما به من میاد که به زن باج بدم؟»، در تمام مدّت به جای «انسان» و حتّی «دشمن»، جنسیت آن فرد را به رخ می‌کشد. یعنی بحث را با فرض ثابت شده‌ای به نام «زن موجودی پست و حقیر است» شروع می‌کند و حالا این سؤال را با مخاطب مطرح می‌کند که «آیا به من میاد که به زن باج بدم؟» یا «با وجودی که زن هستی…» در اینجا مخاطب هر پاسخ مخالف یا موافقی ارائه کند، فرض غلط در ذهنش به عنوان مقوله‌ای درست و انکارناپذیر جای گرفته است.

شاید فکر کنیم که تمام این دیالوگ‌ها و مشابهت‌ها اتفاقی است اما وقتی رأس هرم سیاسی جامعه (که تمام صحبت‌هایش از قبل مورد بررسی قرار گرفته و با هدف و جهت‌دهی مشخص است) «آیت‌الله خامنه‌ای» می‌گوید: «معاون او هم که او هم یک زنى است که مى‌بینید، مى‌شناسید از آقاى عراقچى در مذاکراتش درخواست کرده بود که بیایید ما همکارى کنیم؛ اینها رد کردند…»

این تأکید بر جنسیت فرد مورد نظر در جایی که بحثی کاملا سیاسی و نامربوط است (برای تخریب) نشانگر حمایت تمام‌عیار حکومت و رسانه‌ها و… از کاربرد جنس‌گرای زبانی است که هدفش چیزی جز عقب‌ماندگی فرهنگی و تن دادن به نظام مردسالار نمی‌تواند باشد. مردسالاری که در وانمودی کلان‌تر به نظامی فردمحور و دیکتاتوری بر اساس عدم تساوی انسان‌ها منجر می‌شود. چیزی که بقای نظام‌های توتالیتر را تضمین می‌کند.

ترامپ‌ها و هنرمندان زن‌ستیز و نمایندگان مجلس و رهبرانشان می‌روند و می‌آیند. اما در خلال همه‌ این حرف‌ها و اتفاقات، این جنس کارکرد از زبان هر روز برای ما عادی‌تر و طبیعی‌تر می‌شود و یادمان باشد که عادی شدن این نوع گفتار، چیزی از تأثیرات مخرب آن بر روی فرهنگ و روابط انسانی کم نمی‌کند و نمی‌توان تأثیر زبان بر روی تمام امور جامعه و کنش‌های اجتماع را انکار کرد.

انسان در دل زبان شکل می‌گیرد و زبان مردسالار است که به مردسالاری در جامعه منجر می‌شود. چگونه می‌توان از مردم جامعه‌ای که خود به برابری انسان‌ها فارغ از جنسیت، مذهب، گرایش جنسی و… اعتقاد ندارند. انتظار داشت که شکلی از حکومت را رقم بزنند که بر اساس تساوی انسان‌ها و آزادی باشد؟

6 نظرات در حال حاضر

  1. چقدر خوب بود این مقاله

  2. عالی …
    تصمیم گرفتم ناخواسته از یه سری کلمات دیگه استفاده نکنم

  3. با زبان ساده و مثالهای متعددی که مقاله دارد بسیار روشنگرانه است. سپاس بانو

  4. بسیار عالی بود،واقعا لذت بردم

  5. خیلی عالی بود??

  6. سعی می کنم بیشتر مراقب حرف زدنم باشم

پاسخ دادن به آوا غفاری لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *