ای هیچ دلبرم! ای دلبرانه هیچ!
طعم گرسنگی در بوی ساندویچ
روشن شود به تو از لامپ یا سوئیچ!
چشمان خیس من از انتهای شب؟!
قیلولهی خوش، آروغ و آبدوغ!
ای میز ساکت در کافهی شلوغ
هم کاملا درست! هم کاملا دروغ!
از مردهای شهر هر شب گرفته لب!
لولیدهی لوند! کرم کتاب من!
حمام مخفی در آفتاب من!
از چشمهات راست حال خراب من
باید نشوریا دست از من عذب!
ما تخممرغ لق! اما دو زرده تو
ما فعل ناتمام! کرده نکرده تو
ما فاش فاش فاش! در پشت پرده تو
لطفاً جلو جلو ما را ببر عقب!
ما بمب ساعتی، در قلب آبدار
ما بمب ساعتی؛ [ترکیدن انار]
ما بمب ساعتی؛ بشمار تا چهار
از فارس تا یهود! از روس تا عرب!
هم غایب از نظر! در پشت سُکسُکم
هم خندهی ملیح در گریهی رُکم
ای کرگدنترين! من پوستنازکم
پلکِ بریدهام از چشم بیعصب
هم منحصر به فرد هم منحصر به جمع
هم پنبه توی گوش! هم استراق سمع
ما را ندیده است یک بار زیر شمع
ای مرگ! فوت کن پروانه را به شب
ای درد تو به دل با ما مرض نباش
هم با غرض بمان هم بی غرض نباش
یا نون نهی را بردار از نباش
یا نان واجب شب باش بیسبب
ای ساعت مچی در دست آفتاب
ای دیرِ زودتر! ای خواب بعد خواب
صبح است ساقیا! ما مست! ما شراب!
در چشمهای من رمّانةالعنب!
تو! پوستنازکی، دستان من زمخت
من زشتمخفیام تو ساقهات لخت
در کوره آب شد قلبم ولی نپخت
گرم است جان من، دامان یک وجب!
صبح از دهان تو حرفی شد و پرید
پروانهای که شب لای کتاب ماند
پس قلب من نبود آن ساعتی که شب
از روی تخت تو افتاد و خواب ماند
هم قلب تنگ داشت هم قلب سنگ داشت
ماهی مردهای که زیر آب ماند
پیغمبری شدم از معجزات خود
بر روی شانههاش ابر عذاب ماند
از موی تو چه ماند؟! جز عطر و عطر و عطر
از مجلس عزا بوی گلاب ماند
ما چشم دوخته ما پوست سوخته
اسفنج خیس در پشت سراب داشت
ما خرد! ما خراب! ما کارتن نخواب!
او خوابِ تخت داشت، او تختخواب داشت
نه آتش دهان نه چشم خونچکان
این اژدها فقط قلبی کباب داشت
ای چیز دلبرم ای دلبرانه چیز!
ای مرگ کنجکاو! ای میخ در پریز!
مانند موی خود ما را به هم بریز
این نامنظمی یکریز بهتر است
من کفر مطلقم تو مومنِ به من
من خائن به خود تو خائنِ به من
ای ممکن به هیچ! ای ممکنِ به من!
هم هیچچیز از هرچیز بهتر است
هی لخت آمدی پشت درختها
پیراهن تو بود بر بند رختها
بند دل منی! با موی لخت، ها
که عشق هیز از پرهیز بهتر است
ای چشم گریهی از قرمزی پفم
یعقوب قلب پاکِ بیتکلفم!
لطفا مرا بچین؛ من حسن یوسفم!
تا “مرگ رنگ” در پاییز بهتر است
شهرام میرزایی
رمّانةالعنب: ترکیب ابداعی است در مفهوم انار_انگور
“مرگ رنگ” عنوان کتابیست از سهراب سپهری
آخ من چرا زودتر با این شعرها آشنا نشدم ،وای بر من!