مثل پتو کشیده تو را روی…
روییده است زیر هیاهوی
یک تخت خشک! برکهی بی قوی…
ماهی نمیرود سر قلّابم!
خورشید پای گاز و هوا تاریک
دستانی از… ظریفتر از باریک
با ظرف شام میرسد از نزدیک
دارد نمک به زخمی اعصابم…!
حالش خوش است، ناخوشیاش فصلیست
درگیر یک تناوب بینسلیست
بیحاصلی مقدمهی اصلیست
– من ابریام عقیم و… نمیآبم!
اصرار میکند به خودش: عشق است
مردانه بوی در کمدش: عشق است
هر چیز داد و خورد و شدش: عشق است
– مستم ولی نمیپرد از خوابم!
◾️
فوّاره شو! به خستگی برکه
در هم بپاش ماهی دلچرکِ…
اسم تو چیست؟ یک زن شاعر که
غرق است در سیاهی گندابم؟!
حمیدرضا امیری