در سینماسایه‌های این هفته در کنار شما خواهیم بود با معرفی:

● فیلم «اغذیه فروشی» به کارگردانی ژان پیر ژونه و مارک کارو/ محبوبه عموشاهی
و
● معرفی فیلم «بنشی‌های اینیشرین» از مارتین مک‌دونا/ مینا خازنی

همچنین پیش‌از‌این، فیلم «کلاف سردرگم» از ژان پیر ژونه و فیلم «هفت روانی» از مارتین مک‌دونا در وب‌سایت سایه‌ها معرفی شده‌اند.

فیلم «اغذیه‌فروشی» (به انگلیسی: Delicatessen) به کارگردانی ژان پیر ژونه و مارک کارو محصول سال ۱۹۹۱ است.

فیلم روایت آپارتمانی با چند مستأجر است و صاحبش، کلپه با بازی ژان کلود دریفوس در طبقه‌ی پایین آن مغازه‌ی قصابی دارد. در همان سکانس‌های ابتدایی فیلم می‌بینیم که لوییزون با بازی دومینیک پینان به دنبال آگهی شغلی‌ای که کلپه قبلاً منتشر کرده، وارد این آپارتمان می‌شود تا آنجا زندگی و کار کند.

فیلم مثل بیشتر فیلم‌های ژان پیر ژونه فضایی سوررئال و فانتزی دارد. اتفاقات فیلم در فرانسه رخ می‌دهند اما مکان و زمان آنها معلوم نیست و انگار شخصیت‌ها در فضایی پساآخرالزمانی گیر افتاده‌اند؛ فضایی که آدم‌ها غذای خیلی کمی برای خوردن دارند و به‌جای پول، غذا مبادله می‌کنند.‌

فیلمنامه که نوشته‌ی ژان پیر ژونه، مارک کارو و ژیله آدرین است مسائلی مثل انسانیت و عشق را در قالبی هجوآلود و سوررئال به تصویر می‌کشد. فیلم پر است از شخصیت‌های مختلف که هرکدامشان ویژگی‌های عجیب و خاص خودشان را دارند و انگار فضای درونی و روایت فیلم بدون هرکدام از آنها ناقص است. این پرداخت هنرمندانه‌ی شخصیت‌ها که همگی تکمیل‌کننده‌ی فضای سوررئال و فانتزی روایت هستند، یکی از جذابیت‌های مهم فیلم است.

نور، رنگ و نماهای فیلم همگی ما را در این فضای پساآخرالزمانی غرق می‌کنند. همچنین موسیقی که ساخته‌ی کارلوس دلیسیو است جزئی جدانشدنی از فیلم است و حتی صداهای مختلفی مثل ریتم خوردن سکه‌ها بر روی میز، صدای قورباغه، صدای ریتمیک فنر زیر تخت همگی در کنار یکدیگر سمفونی هنرمندانه‌ای را می‌سازند ما را به دل این فضای فانتزی جذاب می‌برند. از تماشای فیلم لذت بردم و دیدنش را پیشنهاد می‌کنم.

● محبوبه عموشاهی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️


فیلم «بنشی‌های اینیشرین» (به انگلیسی: The Banshees of Inisherin) به کارگردانی و نویسندگی مارتین مک‌دونا و محصول سال ۲۰۲۲ است.
از بازیگران فیلم می‌توانم به کالین فارل، برندن گلیسون، کری کندن و… اشاره کنم.

فیلم، روایتی است از رابطه‌ی دو دوست صمیمی به‌نام‌های کالم (با بازی برندن گلیسان) و پادریک (با بازی کالین فارل)، که رابطه‌شان به دلایل عجیب و بنا به خواست و اراده‌ی یکی از آنها در حال نابودی است و به نقطه‌ی پایانی رسیده است.


این فیلم موفق شد در جشنواره‌ی ونیز، جوایز بهترین بازیگر برای کالین فارل و بهترین فیلم‌نامه را از آن خود کند. همچنین جایزه‌ی بهترین فیلم موزیکال یا کمدی جشنواره‌ی گلدن گلوب نیز به این فیلم رسید. هرچند فیلم در لایه‌های درونی خود نگاهی هجوآمیز به کلیت ماجرا دارد اما در اصل آن را می‌توان یک کمدی سیاه در نظر گرفت.


فیلم، فضای نسبتاً مردانه‌ای دارد و تمرکزش روی جهان مردان، احساسات مردانه، ارتباطات دوستی و تنهایی است. مک‌دونا این فضا را با خشونتی فیزیکی و روانی به تصویر کشیده و چرخه‌ی خشونت را با نگاهی تلخ و در مواقعی هجوآمیز ترکیب کرده است.


فیلم در یک جزیره‌ی خیالی به نام اینیشرین اتفاق می‌افتد که در ایرلند واقع شده و همزمان با جنگ‌های داخلی روایت می‌شود و پر است از لانگ‌شات‌هایی از این روستای زیبا که در تناقض با خشونت مطرح در فیلم و جنگی که آن‌سوی آب‌ها اتفاق می‌افتد است. روستایی که انگار در جایی خارج از جهان هستی واقع شده و اهالی انگار از همه‌ی اتفاقات بیرون از آنجا غریبه‌اند.


نام فیلم اشاره‌ دارد به یک افسانه‌ی ایرلندی که در آن به پیرزنان گوژپشتی که دیدنشان خبر از اتفاقی ناگوار می‌دهد، بنشی می‌گویند. در این فیلم نیز چنین کاراکتری با چنین کارکردی وجود دارد که به فضای سیاه فیلم می‌افزاید.
همچنین مک‌دونا طعنه‌هایی به مسئله‌ی مذهب دارد که در نوع خودش جالب توجه است.


من بیش از هر چیز، لایه‌های روانشناختی فیلم و درگیری‌های درونی کاراکترها را دوست داشتم و به نظرم کارگردان توانسته بود از زاویه‌ای متفاوت به مسئله‌ی دوستی و رفاقت نگاه کند.

من فیلم را دوست داشتم و دیدنش را پیشنهاد می‌کنم.

● مینا خازنی ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *