مِهو تزریق کرد تو‌ی رگم، قبلِ بدخیم‌تر بشه تومور
بعدِ طوفانیِ هوای سرنگ، صاف شد رعدوبرقِ توو مانیتور…

پشت کردم به قرص و آمپولام؛ مرگ زندانی شد توو سلّولام
بعدِ بیدارتر شدن، دیدم، خودمو توو یه خوابِ بی خُر‌خُر:

روشنم؛ زرد کرده هاله‌م رو، چک‌چکِ نورِ مایعِ توو سِرُم؟!
من که از از‌همیشه زنده‌ترم: «بردار از روم ملافه رو دکتر!»

می‌برن تختمو پرستارا، توی کابین و می‌زنن «همکف»…
می‌بره، بی‌ بدن، منو بالا! باز می‌شه به خونه‌م آسانسور!:

چن‌تا مبلِ سیاه‌تر اون‌ور، یه کتابخونه‌ی سیاه این‌ور
هال تاریکه، «روشنـ»ـه «ـفکرم»؛ گردنم پایه‌ی یه آباژور…

روشو ابر سیاه پوشونده؛ بو‌ گرفته توو جعبه‌پیتزا، ماه
ریخته‌ نوشابه‌‌مشکیِ رو میز، شب پرونده فیوزو توو کنتور

پرت می‌شم به قبلِ بیهوشی‌م؛ به «۱۱۵» توی گوشیم:
پیشونیم داغِ داغْ می‌خورشید، بدنم ابرِ ابرْ می‌شُرشُر…

سَبُکم شکل هیچ‌چی! می‌تونم قاب‌عکسم شم و‌ نگام کنم:
گوشه‌ی هال، آبی می‌سوزم؛ یه شومینه‌‌م با دودکش و آجر

می‌تونم سبز شم جلو کافی‌بار، تا یه فنجونِ چایی‌سبز بشم
می‌تونم یه «نشانه» شم توو «زبان»؛ روی میزتحریرم کتاب «سوسور»…

صف کشیده‌ن جلوم لوازم هال، تا بره هیچ‌چیِ من، توو اونام
بینشون بی‌بدن‌تره از من، کلّه‌ی یه گوزن، توی دکور!

پرت می‌شم توی اُتانازی‌م، درد سی‌سالگی‌م، سربازی‌م،
بچّگی؛ ذوق گودزیلابازی‌م… می‌پرم توی عصر دایناسور:

[غار تاریکه… می‌کنم روشن ماهِ شخصیمو با دو تا چخماق
می‌پرم!! نعره‌ی «تیرانوزاروس» گوشمو پاره می‌کنه از پُر…]

برف باریده روم؛ پا تا سر… توی کابین، هنوز بسته‌س در!
باز می‌شه دوباره –می‌بینم وسط آسمونم– آسانسور…

هستی محمودوند

پ.ن:
۱. فردینان دو سوسور: زبان‌شناس و نشانه‌شناس سوئیسی.
۲. تیرانوزاروس Tyrannosaurus: نوعی دایناسور گوشتخوار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *