این هفته در ستون فرشتههای کاغذی همراه شما هستیم با:
● معرفی «خشم و هیاهو» از «ویلیام فاکنر»/ محبوبه عموشاهی
و
● معرفی «کافهی زیر دریا» از «استفانو بنی»/ عباس اصغرپور
کتاب «خشم و هیاهو» نوشتهی «ویلیام فاکنر» است که در سال ۱۹۲۹ به زبان انگلیسی منتشر شده و «بهمن شعلهور» آن را ترجمه کرده و توسط «نشر پیروز» منتشر شده است.
کتاب، روایت خانوادهای آمریکایی به نام خانوادهی «کامپسون» در قرن بیستم است که تشکیل شدهاند از «جیسون سوم» و «کارولین» و چهار فرزند آنها به نامهای «جیسون»، «کدی»، «کوئنتین» و «بنجامین». همچنین خانوادهای سیاهپوست هم برای آنها کار میکنند.
کتاب در سبک جریان سیال ذهن نوشته شده است و روایتها و اتفاقات سیری غیرخطی دارند. ما از یک روایت به روایت دیگر در زمانهای مختلف پرت میشویم و بهمرور شخصیتهای مختلف این دو خانواده را میشناسیم. فضاسازیها و تصویرهایی که در رمان خلق شدهاند قوی هستند و انگار آدم میتواند خودش را واقعاً در آن فضاها تجسم کند.
رمان دارای چهار بخش مختلف است و از زوایای دید مختلف روایت میشود. درواقع شخصیتهای مختلف رمان در میان اتفاقات مختلفی که برای این خانواده، طی سی سال میافتد و از چهار زاویهی دید مختلف پرداخته میشوند. در بخش اول راوی بنجامین یا همان بنجی است که ناتوانی ذهنی دارد و ما شخصیتها را برای اولین بار از زاویهی دید او میشناسیم و اتفاقات از دید او روایت میشوند. در بخش دوم راوی کوئنتین، برادر بزرگتر جیسون چهارم و در بخش سوم خود جیسون راوی است. در بخش چهارم راوی دانای مطلق است و البته بیشتر به شخصیت دیلسی میپردازد که مادربزرگ خانوادهی سیاهپوستی است که برای خانوادهی کامپسون کار میکنند. درواقع هر بار که راوی تغییر میکند و لحن عوض میشود انگار وارد دنیای تازهای از رمان میشویم و جزئیات بیشتری را از افراد این خانواده و افکارشان میفهمیم. همین موضوع باعث میشود که کاملاً بیطرفانه، اتفاقات رمان را از زوایای دید مختلف ببینیم. البته که در جاهایی رمان نثری شاعرانه پیدا میکند اما شاید آن شاعرانگی درخدمت خلق لحن و یا سبک جریان سیال ذهن آن باشد. رمان را برای خواندن پیشنهاد میکنم.
● محبوبه عموشاهی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
«کافهی زیر دریا» داستانی است از «استفانو بنی» که با ترجمهی رضا قیصریه منتشر شده است.
«استفانو بنی» متولد ۱۹۷۴ در بولونیا، واقع در شمال مرکزی ایتالیا میباشد. او نوشتن را با روزنامهنگاری و با روزنامهی «ایل مانیفستو» و مجلهی «پانوراما» شروع کرد که این همکاریها هنوز هم ادامه دارد.
کتاب اولش، «کافه ورزش» را در سال ۱۹۷۶، انتشارات موندادوری، از بزرگترین ناشران ایتالیا منتشر کرد. بنی از آن به بعد رمانهای متعددی نوشت و همچنین چند مجموعهداستان و شعر منتشر کرد. نمایشنامهها و فیلمنامههایی هم نوشته است که خودش کارگردانیشان کرده است.
«استفانو بنی»، فضایی تخیلی را وارد جامعهی مدرن میکند و آن را گسترش میدهد و متقابلاً از درون جامعهی مدرن به درون فضایی- علمی تخیلی میرود و روایتهایی را میپروراند که یکی شگفتانگیزتر از دیگری است.
موضوع کتاب کافهی زیر دریا از این قرار است که نویسنده به دنبال مرد مسنی که به درون آب میرود و ناپدید میشود، وارد کافهای میشود که درون و زیر دریاست! در آن کافه از راوی دعوت میشود بنشیند و گوش کند، چون آن شب قرار است هرکسی داستانی را تعریف کند… تا اینجا اینطور به نظر میرسد که با هزارویکشبی ایتالیایی روبرو هستیم.
شخصاً سینمای ایتالیا را همیشه دنبال کردهام و به نظر من در قلم استفانو بنی ردپای فانتزی سینمای ایتالیا کاملاً مشهود است.
اگر دنبال کتابی با داستانهای کوتاه، فانتزی، خوشخوان و هیجانی هستید، «کافهی زیر دریا» را پیشنهاد میکنم.
● عباس اصغرپور ●