این هفته در فرشته‌های کاغذی می‌خوانید:

● معرفی «افسونگران تایتان»؛ یک رمان علمی-تخیلی از کورت ونه‌گات/ اعظم اسعدی

● معرفی «کافکا در کرانه»؛ روایتی در سبک رئال جادویی/ محبوبه عموشاهی

«افسونگران تایتان»، عنوان کتابی از کورت‌ ونه‌گات، نویسنده‌ی آمریکایی است که با ترجمه‌ی علی‌اصغر بهرامی توسط نشر نیلوفر منتشر شده است.

در این رمان ما با یک داستان علمی‌- تخیلی روبرو هستیم که به زبان سوم شخص مفرد روایت می‌شود. «ملکی کنستانت» قهرمان داستان است. کنستانت شخص باهوش و توانایی است که توانسته است از طریق اوراق بورس ثروت زیادی را به‌دست بیاورد. ما داستان پر پیچ‌و‌خم سفر ملکی کنستانت را می‌خوانیم که بارها تغییر نام و تغییر هویت داده است.
در این رمان نیز، مثل سایر آثار ونه‌گات، زبان طنز و تلخ او مشهود است، اما به نظرم زبان تلخ و گزنده‌ی او بیشتر به چشم می‌خورد، تا زبان طنزش. قبل از خواندن رمان، فکر می‌کردم زبان ونه‌گات را می‌شناسم و اگر بدون دانستن نام، کتابی از او بخوانم، می‌توانم حدس بزنم که نویسنده او است، اشتباه می‌کردم. به نظرم زبان این رمان، با سایر آثار نویسنده تفاوت دارد. اگرچه با نگاهی دقیق‌تر می‌توانیم ویژگی‌ها و سبک خاص آثار کورت‌ ونه‌گات را در این کتاب نیز پیدا کنیم.
مسئله‌ای که در کتاب برای من مقداری خسته‌کننده شد و تا حدودی جلوی کشش داستانی را گرفت، توصیف بیش از اندازه‌ی نویسنده از شخصیت‌ها و لوکیشن‌ها است. فضاها و شخصیت‌های کتاب، زاده‌ی تخیل نویسنده هستند. فکر می‌کنم به همین دلیل است که شروع می‌کند به توصیف دقیق و با جزئیات زیاد.

شخصاً آثاری را که قبلاً از این نویسنده خوانده بودم، بیشتر دوست داشتم اما قطعاً خواندن این کتاب نیز خالی از لطف نخواهد بود.

● اعظم اسعدی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

کتاب «کافکا در کرانه» نوشته‌ی «هاروکی موراکامی» در سال ۲۰۰۵ است که توسط «مهدی غبرائی» ترجمه و «نشر نیلوفر» آن را منتشر کرده است.

کتاب روایت پسر نوجوان پانزده‌ساله‌ای به نام «کافکا تاکورا» است ‌که از خانه فرار می‌کند و سفری طولانی را در پیش می‌گیرد. همچنین روایت موازی دیگری در داستان وجود دارد که مربوط به شخصیتی به نام «ناکاتا» است که در بچگی طی اتفاقی توانایی‌هایی را از دست می‌دهد و به‌جای آنها توانایی‌های دیگری پیدا می‌کند.
روایت کافکا از زبان خود او و اول شخص و روایت ناکاتا از زبان سوم شخص است و درطول رمان موازی با همدیگر پیش می‌روند. هرچه در طول داستان پیش می‌رویم ارتباط این دو روایت که انگار نخی نامرئی آنها را به همدیگر وصل کرده، پررنگ و پررنگ‌تر می‌شود. همچنین هرچه در رمان پیش می‌رویم این دو شخصیت اصلی که انگار مکمل همدیگر هستند به همراه شخصیت‌های دیگر داستان عمق بیشتری پیدا می‌کنند.
روایت می‌توان گفت که در سبک رئال جادویی قرار می‌گیرد و در لحظات بسیاری از آن رويا و واقعیت با همدیگر مخلوط می‌شوند و انگار اصلاً مرزی بین آنها وجود ندارد. انگار زمان در رمان کش می‌آید و اتفاقات در یک ناکجاآباد روایت می‌شوند. داستان پر از ایده‌های مختلف است که آنها را دوست داشتم.
روایت پر از نمادهای مختلف است و ارجاعات بسیاری به اسطوره‌های مختلف دارد. حتی شخصیت‌ها هم می‌توان گفت که انگار هرکدام نماد چیزی هستند. رمان ارجاعات زیادی به موسیقی و آهنگسازانی مثل «بتهوون» و «شوبرت» و قطعات موسیقی آنها دارد. همچنین ارجاعات زیادی به فیلم‌ها و کارگردان‌هایی مثل «فرانسوا تروفو» و فیلم‌هایش دارد و از همه‌ی آنها در پیشبرد روایت کارکرد گرفته شده است. کتاب را برای خواندن پیشنهاد می‌کنم.

● محبوبه عموشاهی ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *