در فرشته‌های کاغذی این هفته می‌خوانیم:

• معرفی «آدمکش»؛ نمایشنامه‌ای از «اوژن یونسکو»/ عاطفه اسدی

• معرفی «زندگی در پیش رو» نوشته‌ی «رومن گاری»/ محبوبه عموشاهی

همچنین در هفته‌های گذشته کتاب دیگری از رومن گاری به اسم «لیدی ال» در این ستون معرفی شده است.


«آدمکش» عنوان نمایشنامه‌ای است نوشته‌ی «اوژن یونسکو»، نویسنده و نمایشنامه‌نویس فرانسوی- رومانیایی. این نمایشنامه که اولین عنوان از تریلوژی «برانژه» به حساب می‌آید، توسط نشر «بیدگل» و با ترجمه‌ی «سحر داوری» منتشر شده است.
ماجرای نمایشنامه در جامعه‌ای می‌گذرد که در ظاهر، همه‌چیز در آن به خوبی و خوشی جریان دارد، اما مدتی است که حضور یک قاتل، آرامش حاکم را به هم ریخته و گویی تصنع خوشبختی و شادی مردم را نمایان کرده است.
شخصیت‌ اصلی این نمایشنامه در جستجوی یافتن قاتل، به پایان‌بندی‌ای می‌رسد که به نظرم نقطه‌اوج نمایشنامه در وجه دراماتیک و انتقادی خود است و هم موقع خواندن/دیدن و از نظر بصری و پردازش صحنه خیلی قسمت اثرگذاری است و هم وجه انتقادی کار را پررنگ‌تر می‌کند که به مضمون‌هایی مثل آشفتگی دنیای مدرن، معنی هویت در آن و عادی‌سازی جنایت توسط مسئولین می‌پردازد. از این جنس پایان‌بندی‌ها که در آن شخصیت‌ها با یکدیگر به شکلی ادغام شده و یا گویی ناگهان تبدیل به ناظر بیرونی ماجرا می‌شوند، در آثار کسانی مثل ویسنی‌یک که می‌شود گفت تاحدی تحت‌تاثیر یونسکو بوده است نیز وجود دارد.
من نمایشنامه را دوست داشتم و با بخش‌هایی از آن خیلی تحت‌تاثیر قرار گرفتم. خواندنش لذت‌بخش بود اما باتوجه‌به ایده‌های خلاقانه‌ی تصویری‌ای که یونسکو درباره‌ی نورپردازی و رنگ و آرایش صحنه‌ها داشته که بیشتر امکانات تخصصی مدیومی مثل سینما را می‌طلبند تا تئاتر، نمی‌دانم اجرایی‌پذیر بودن آن تا چه حد ممکن بوده و اصلاً آیا حق مطلب روی صحنه آن، ادا خواهد شد یا نه.
خواندن این نمایشنامه را پیشنهاد می‌کنم.

● عاطفه اسدی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

کتاب «زندگی در پیش رو» نوشته‌ی «رومن گاری» است که توانسته برای انتشار آن جايزه‌ی «گنکور» را در سال ۱۹۷۵ ببرد. کتاب در ایران توسط «لیلی گلستان» ترجمه و توسط نشر «بازتاب‌نگار» منتشر شده است.

داستان که در سال ۱۹۷۰ و در محله‌ی بلویل پاریس اتفاق می‌افتد، برشی چندساله از زندگی نوجوانی به نام «محمد» است که همه او را «مومو» صدا می‌زنند و دور از پدر و مادرش و توسط زنی به نام «رزا» بزرگ می‌شود که از بازماندگان هولوکاست است.

یکی از جذابیت‌های داستان راوی بودن شخصیت اصلی داستان یعنی مومو است که تمام قصه از زبان او روایت می‌شود. رومن گاری با خلق لحنی جذاب و دوست‌داشتنی برای مومو از دوران بچگی تا نوجوانی‌اش ما را به درون شخصیت او می‌برد و بسیار موفق عمل می‌کند. ما در تمام کتاب جهان را از زاویه‌ی دید مومو و با زبانی ساده و در عین حال همراه با طنزی گزنده و تلخ می‌خوانيم. به دلیل همین زاویه‌ی دید داستان، همه‌ی شخصیت‌ها خاکستری هستند و نه سیاه یا سفید مطلق و همین زاویه‌ی دید و خلق لحن است که باعث شده داستان بر روی مرز بین طنز تلخ و تراژدی راه برود و در جاهایی ما را بخنداند و در جاهایی اشکمان را درآورد.
کتاب پر از شخصیت‌ها و خرده‌روایت‌های مختلف است که هرکدام جذابیت خودشان را دارند و باعث کشش هرچه بیشتر داستان شده‌ است. درواقع کتاب پر از قصه‌های مختلف است که با نخ‌هایی نامرئی به همدیگر متصل شده‌اند. مومو ما را از درون یک قصه به قصه‌ی دیگری می‌برد و در دنیای پیرامونش غرقمان می‌کند؛ به‌گونه‌ای که در جاهایی با شخصیت‌ها و قصه‌های مخصوص خودشان گریه می‌کنیم و در جاهایی می‌خندیم.

رومن گاری از زاویه‌ی دید مومو، مسائل مختلف اجتماعی را مطرح می‌کند و آنها را به هجو و نقد می‌کشد. کتاب در عین سادگی زبان، دارای لایه‌های فلسفی، اجتماعی و روانشناختی است و از درون رابطه‌ای که به‌تدریج بین مومو و مادام رزا شکل می‌گیرد و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، به مفاهیمی مثل روابط بین انسان‌ها، انسانیت، عشق، مرگ و زندگی می‌پردازد.
رمان بارها ارجاعاتی به رمان «بینوایان» اثر «ویکتور هوگو» دارد و انگار رومن گاری شخصیت‌ها و قصه‌هایشان را به نوعی تداعی‌گر بینوایان می‌داند و البته با این تفاوت که او از زبان اول شخص استفاده می‌کند و نه سوم شخص. همچنین رمان در جاهایی بسیار سمبلیک می‌شود و بعضی از اتفاقاتی که در داستان می‌افتند، تبدیل به نمادهایی از جنبه‌های مختلف زندگی می‌شوند. خواندن کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

● محبوبه عموشاهی ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *