در جعبه را که باز کردیم
دنیای ما بود،
که ادامهی میلهها بود
و مادرم بود
که میگفت
بمیر، لطفاً بمیر
به تو گفتم؟
در پی آنهمه خونریزی
یک گل از خاک چیده شد
شاید دو گل
شاید چند گل
و با آنهمه خون
تمام گل ها را آبیاری کردم
تا تمام گلها شبیه تو شوند
فردا شعار دیوارنویسها این بود:
هر گلی که میمیرد
جنازهی یک زن بر دوش آن است…
بیتا درخش