در سینماسایه‌های این هفته همراه شما هستیم با:

معرفی فیلم کوتاه «جونده» ساخته‌ی نوید صولتی/ پویا خازنی
معرفی «ژیگولوی رو به زوال» ساخته‌ی جان تورتورو/ عاطفه اسدی
معرفی «صحرای سرخ» ساخته‌ی میکل آنجلو آنتونیونی/ محبوبه عموشاهی

فیلم کوتاه «جونده / Muncher»:

این فیلم محصول کشور ایران و در ژانر فیلم کوتاه و درام می‌باشد. در این فیلم بابک کریمی، علیرضا مهران، علیرضا لبیبیان، آزاده مشعشعی، حامد برغانی، پیام زمان وزیری، امیر پناهی و محسن نژادی در نقش‌آفرینی کرده‌اند.
فیلم به کارگردانی نوید صولتی است و زمان فیلم هم ۱۹ دقیقه.

سال ساخت آن برمی‌گردد به سال ۱۳۹۸ و در خلاصه‌داستان آن آمده است:
[تعداد شکارچیا رو امشب بیشتر می‌کنن. حدسشون اینه که گرازه. آخه من نمی‌فهمم، تو دل تهرون گراز چیکار می‌کنه؟!]

داستان فیلم توی یک‌ کارگاه راه‌آهن می‌گذرد و ورود یک جانور ناشناخته به این محیط و خوردن آذوقه‌ی کارگران و حضور و زیست شبانه‌ی آن موجب ناآرامی و ترس و آشوب بین کارگران و کارفرمایان شده است، تا جایی که کارفرمایان تصمیم به آوردن شکارچیان حیوان به محیط کار برای شکار این موجود ناشناخته می‌کنند.

بازی‌ها خوب بود و خصوصا بازی بابک کریمی که گویی غریبه‌ای‌ست آشنا در دل این محیطِ پر از روغن و کثیفی.
او تنها فردی‌ست که توانسته با این جاندار ارتباط بگیرد یا حداقل، ببیندش و یا درکش کند و نگاه متفاوتی نسبت به سایر اعضای کارگاه به آن جاندار‌ داشته باشد.

به سبب جلوگیری از فاش شدن گره‌ها و تعلیق‌های فیلم، تعمدا از گفتن بیشتر در مورد داستان خودداری می‌کنم اما به نظر من یک اثر متفاوت و نمادین بود از نگاه به دوگانه‌ی آشنا/بیگانه یا تغییر مناسباتِ آشنایی‌ها پس از ورود یک بیگانه به فضا و می‌توان آن‌ را با چنین نگاه گفتمانی‌ای دید.
لازم به ذکر است که ساخت فضای رعب‌آور و ناشناخته به واسطه‌ی بازی‌ها، زوایای فیلم‌برداری، نورپردازی‌ها، دکوپاژ و…، دیالوگ‌های نامفهوم و بعضا اسطوره‌ای هر فرد در تعریف از این بیگانه نیز به ساخت فضا کمک زیاده کرده‌اند

دیدن این فیلم کوتاه، پیشنهاد می‌شود.

● پویا خازنی اسکویی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

فیلم Fading gigolo یا «ژیگولوی رو‌به‌زوال»، محصول سال ۲۰۱۳ کاری است از «جان تورتورو». او را بیشتر به‌عنوان بازیگر می‌شناسند تا کارگردان، و از فیلم‌های مطرحی که در آن‌ها بازی کرده می‌توان به «ای برادر کجایی؟» و «لبوفسکی بزرگ» از «برادران کوئن» اشاره کرد.

ماجرای این کمدی درام خوش‌ساخت که همین ابتدا باید بگویم «وودی الن» عزیز یکی از نقش‌های اصلی‌اش را بازی کرده، مربوط می‌شود به مردی به نام «موری»، که یک روز به دوست گل‌فروشش «فیوراوانته» می‌گوید توی رودربایستی مجبور شده او را به دکتر پوستش معرفی کند، زیرا دکتر از او پرسیده آیا مردی را می‌شناسد که همراه پارتنرش، بتوانند با او یک سکس سه‌نفره تجربه کنند یا نه! پذیرفتن این پیشنهاد از جانب فیوراوانته توی رودربایستی، مسیر زندگی شغلی و عاطفی او را تغییر می‌دهد.

بعد از بازی وودی الن، یکی از جذابیت‌های فیلم این است که گمان می‌کنم از معدود آثاری باشد که شغل تن‌فروشی را از جنبه‌ی زنانه‌اش نگاه نمی‌کند و مردی را به بیننده معرفی می‌کند که مشغول این کار است.

اگرچه فیلم در زمینه‌ی مصائب این شغل برای یک مرد، شتابزده و نه خیلی عمیق عمل می‌کند و بیشتر به جنبه‌ی کمدی نزدیک می‌شود، اما در حد و اندازه‌ی خودش می‌شود گفت همه‌چیزش به‌جاست و نه در همان زمینه‌ی کمدی، نه جنبه‌ی دراماتیک و حسی اثر، اغراق‌ نمی‌کند.
به‌جز این‌ها، فیلم یک‌سری روایت‌های فرعی هم درباره‌ی روابط عشقی مرد یا خانواده‌ی موری دارد که تقریباً از هیچ‌کدامشان غافل نشده و به همه می‌پردازد و از آن‌ها کارکرد می‌گیرد.

به جز وودی الن و خود جان تورتورو، سوفیا ورگارا، شارون استون جذاب، و ونسا پارادایس از دیگر بازیگران فیلم هستند که همگی حضوری جذاب در آن داشته‌اند‌.
من هم با ژیگولوی رو‌به‌زوال اوقات خوشی داشتم و فکر می‌کنم اگر وودی الن آن را می‌ساخت، فیلم عمیق‌تری می‌توانست باشد، اما به همین شکل هم فیلمی است دوست‌داشتنی و دیدنش را پیشنهاد می‌کنم.

● عاطفه اسدی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

فیلم «صحرای سرخ» به کارگردانی «میکل آنجلو آنتونیونی» در سال ۱۹۶۴ ساخته شده و برنده‌ی جوایز زیادی در «گلدن گلوب»، «فستیوال فیلم ونیز»، «انجمن منتقدان فیلم نیویورک»، «انجمن منتقدان فیلم کانزاس» و همچنین آکادمی‌های فیلم دیگر نیز شده است.

فیلم روایت زنی به نام «جولیانا» با بازی «مونیکا ویتی» است که همسرش مدیر کارخانه‌ای است و به‌واسطه‌ی او با یکی از همکاران همسرش به نام «کورادو» با بازی «ریچارد هریس» آشنا می‌شود. در سکانس ابتدایی فیلم جولیانا را می‌بینم که دست بچه‌اش را گرفته و با حالتی سردرگم درحال راه رفتن در محوطه‌ی بیرون کارخانه است.

فیلم از همان لحظه‌ی شروع که پریشانی جولیانا در اطراف کارخانه می‌بینم ما را با او و واکنشش به محیط اطراف آشنا می‌کند. فیلم می‌توان گفت که قصه‌محور نیست و بیشتر برپایه‌ی شخصیت جولیانا با بازی درخشان مونیکا ویتی می‌گردد؛ مثل فیلم‌های «شب» یا «کسوف» آنتونیونی. شخصیت جولیانا ذره‌ذره در ارتباط با همسر و بچه‌اش و همچنین آدم‌های دیگر به ما شناسانده می‌شود و هرلحظه به درونش نزدیک‌تر می‌شویم. فیلم واکنش‌های جولیانا به محیط صنعتی و مدرن اطرافش را به تصویر می‌کشد که هرلحظه شدیدتر می‌شود. درواقع انگار جولیانا نماد تمام انسان‌هایی است که قبول و درک جهان مدرن اطراف برایشان سخت می‌شود و هرچه می‌گذرد این عدم برقراری ارتباط بینشان سخت‌تر می‌شود. این بحران روانی که درطول فیلم به‌تدریج بیشتر خودش را نمایان می‌کند و این شخصیت‌پردازی جولیانا قدری من را یاد بحران درونی «کارول» با بازی «کاترین دنوو» در فیلم «انزجار» از «رومن پولانسکی» انداخت.‌‌ البته ‌که فضای دو فیلم متفاوت است اما انگار آن تنهایی کارول و جولیانا و ناتوانی در برقراری ارتباط با جهان اطرافشان از یک جنس است.

فیلم لایه‌های فلسفی و روانشناختی دارد و همچنین پر از نمادها و نشانه‌های مختلف است؛ مانند جایی از فیلم که می‌بینیم بچه‌ی جولیانا در اتاقش یک ربات یا آدم‌ آهنی دارد که به نوعی می‌تواند یکی از نشانه‌های جهان مدرن باشد و درواقع ارتباطی که بچه با جهان مدرن اطرافش دارد را به تصویر می‌کشد. ارتباطی که انگار جولیانا در برقرار کردن آن عاجز شده است. رنگ و نور در فیلم عناصر مهمی هستند که درخدمت محتوا درآمده‌اند؛ به‌عنوان مثال در جاهایی که شاهد احساس درونی جولیانا به طبیعتی به‌دور از جهان صنعتی و مدرن هستیم رنگ‌ها روشن‌تر و زنده‌تر هستند و نور زیاد می‌شود.

موسیقی، ساخته‌ی «جیووانی فاسکو»، نیز درخدمت محتوای فیلم درآمده است. صداها و موسیقی الکترونیک فیلم به‌ویژه در همان سکانس‌های ابتدایی، به این حس را می‌دهند که انگار پا به سیاره‌ای دیگر گذاشته‌ایم و شاید نمایانگر آن حس درونی جولیانا به جهان اطرافش است و تنهایی او را عریان و قابل‌لمس می‌کند. تماشای فیلم را پیشنهاد می‌کنم.

● محبوبه عموشاهی ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *