از رودخونه عکس گرفتیم
جریان آب بیحرکت شد
وایساد باد؛ خیره به دوربین!
قورقورِ قورباغهها قطـ(ـع) شد
قلّابو پرت… [روی هوا موند]
ماهیگیری که داشت توو قایق…
قبل از ازشیهعکسبگیریم
لپاشو سرخ کرد شقایق
از چنـ(ـد)تا از درختای میوه
که جمـ(ـع) شدن، یه گوشه؛ به ترتیب
یه عکس دستهجمعی گرفتیم
سه، دو، یـ… [قبل اینکه بگن: سیب!]
از گیجیِ طناب و یه چوپون
با یه کت قدیمیِ راهراه…
از سرنوشت خالیِ سطلی
که موند، تا همیشه، لب چاه
از یه کلاغِ خستهی توو مه
که خواببهخواب رفت روی سیم…
تا هرجا چشم کار نمیکرد
رفتیم و با هم عکس گرفتیم:
رو شاخههای سبز چنارا
چنـ(ـد)تا پرستو بیصدا خوندن
رو تپه؛ گوسفندای ساکن
توو یه چرا؟ی دائمی موندن
توو ده؛ یه کارگر تا ابد موند
در حالِ، رو زمین، زدنِ شخم…
توو لونه؛ جوجههای یه گنجشک
بیرون دیگه نیومدن از تخم
تابید نورِ تُندِ فلاش و
آفتابگردون اینوری چرخید!
دوربینو سمت بالا گرفتیم؛
دزدید و بست چشماشو خورشید
شد شکل رفتهرفته یه دوربین
تصمیم دستهجمعیِ ابرا
زد رعدوبرق و عکس گرفت از
بیحرکتیِ تا ابدِ ما
هستی محمودوند
باسلام
ترانه خوبی بود