آهای گل زمستون!
عروس شهر سوخته
پنجره وا مونده و
عطر تو رو فروخته
از ارتفاع عکسات
باز یاد تو میافتم
توو یه سقوط میمیرم
نگی بهت نگفتم!
[دیوونهت بودم و از دوریت بدترم شدم
راهی به تو ندارم و همهش میرم توی خودم
عصر یخبندونی که رفتی، یخترم شده
خاطرههای خوبمون همهش دردسرم شده]*
خاطرِ خاطراتت
انقدر برام عزیزه
دوس ندارم یه قطره
اشکی روشون بریزه
اما یه لحظههایی
دلتنگیا زیاده
وقتمو پر میکنه
گریهی بیاراده
اینروزا هم جزئی از
خاطرهی تو میشن
خاطرهی خوب یعنی
یه روز بیای تو پیشم
جای خودت باشی و
قدر تو رو بدونم
ابر بهاریت بشم
رنگینکمونِ خونهم
خاطر خاطراتت
انقدر برام عزیزه
دوس ندارم یه قطره
اشکی روشون بریزه…
شاهین قدرتی
* این قسمت از ترانه، روی ملودی نوشته شده است.