سرم از پنجره زده بیرون
وسط گندهگوزیِ «بتمن»!
روی شونهم نشسته سمبل شیر
زیر اون میده بوی مامِ وطن!
من شکستِ زمانِ «عامهپسند»
آیهی بیست و پنج انجیلم
الکی کشتنم تهِ ماشین
چقدَر چرته شکل تمثیلم!
مثل دنیای توی «اینسپشن»
تو رو دزدیدن از تهِ خوابام…
آخر قصّه رو نگو، حفظم!
توو لبیرنتِ فرفرهت تنهام…
بیهدف میدوَم موازیِ هیچ!
توی دستم یه شیشهی مشروب
قتل مردی به حالتِ ریوِرس!
قبلِ ویراژ با یه حسّ خوب!!
قاتلِ بیهویّتِ قصّهم
توی کشتن یه ذرّه بیادبم!
ماسکِ بسته شده به «لکتر»م و
برّهای ریده توو سکوت شبم!
روی یک مبل پوچ لم دادم
توو سرم قرص و انعکاس صدا
معنیِ کلّ زندگیم این بود:
مرثیهم واسه مرگ یک رویا!
دود سیگار توو شبِ قتلم
عادتِ به تجاوزِ «شاوشنگ»!
رقص پوستر تهِ تهِ سلّول
[پوزخندِ دو تا مریضِ خنگ!]
◾️
توی دیوونهخونهی شهرم
دارم از هیچ فیلم میبینم
مثل «راننده تاکسی»، یک روز
با اشاره به جمجمه [شلّیک!!]
امید افشار جهانشاهی
فوق العاده بود ????
از فوق العاده یک سروگردن بالاتر بود???