تو را که از آب میگرفتند
مرزبانان بودند نه ماهیگیران
مراقبان کاخ ریاست جمهوری
مبادا از مرز کاخ بگذری.
تو را که از آب گرفتند
اشکهایشان لبخند میزد
دیگر اضافهکار آخر هفته را مجبور نبودند
برای دیپورت تو!
تو را از آب گرفتند
سلفی هم
تعطیلات آخر هفته را هم.
ماهیها هنوز در آب بودند
تو را از آب گرفتند
به خاک بسپارند
تا تو باشی از بمبها فرار نکنی!
این بیاحترامی بزرگی است
از گلولههای ساخت رئیسجمهور گریختن
از سیمخاردارها گذشتن.
چگونه سهم خبرنگاران و عکاسان جنگ را دزدیدی
دل از وطن برداشتی
و به دریا زدی؟!
از موج انفجار
به امواج مرگبار…
تمام ماهیها به تو خندیدند
که اکسیژن را از آب تشخیص نمیدهی.
تو را که از آب گرفتند
حتی پدرت گریه نکرد
که پیش از تو مرده بود
مادرت هم گریه نکرد
تو از او خوششانستر بودی
که از آب گرفته شدی.
در دنیا گرفتنیهای زیادی هست
ژنرالها مدال میگیرند
سرمایهدارها دلار
جایزه صلح نوبل هم گرفتنی است
مثل شکلاتی که فرزند رئیسجمهور از فروشگاه میگیرد
عکاسها عکس میگیرند
و خانهها آتش…
تو را هم میشود از آب گرفت
مثل گرفتن بلیط سیرک
مثل گرفتن کره از آب
تنها چیزی که نمیشود گرفت
حق است
که مال تو نیست.
تو یک متجاوزی
به مرزهای رئیسجمهور
تو یک قانونشکنی
مسافر بدون ویزا
مهمان بیدعوت
کاکتوسی که میخواهد گلدانش را عوض کند!
تو خیلی بیچشم و رویی
چشمانت را پرندهها نوک زده بودند
رویت را
ملافهی سفید کشیدند
سفید علامت صلح است
نکند تو سفیر صلحی
نکند پری دریایی هستی
که پرپر شدهای؟!
مادرت پیش از مرگ قصهی شیرینی از رئیسجمهور میگفت:
یکی بود
فقط یکی بود
نفت بدبوی سیاه تو را فروخت
برایت بمبهای خوشگل خرید
گلوله.های سربی رنگ
تانک و جت و مسلسلهای بانمک
برای تو ای نمکنشناس
که از این همه نعمت میگریزی
و شوریده به دریا میزنی
تا مرزبانهای ساحلی تو را از آب بگیرند
بیآنکه خبر داشته باشی
کجای قصه مردهای!
مرزبانهای مهربان
با لباسهای سبز و چکمههای چرم
و مسلسلهای خودکار
مراقب تو هستند
مبادا از مرز بگذری
و سر در آخور مالیاتدهندهها کنی.
حالا لطفاً تکان نخور
و لبخند بزن
این عکس جایزههای زیادی خواهد گرفت!
جاوید محمدی