میخائیل میخائیلویچ باختین (۱۸۹۵-۱۹۷۵)، فیلسوف و متخصّص روسی ادبیات بود که آثار مهمی در حوزهی نقد و نظریهی ادبی و بلاغی نوشته. آثار او، که به موضوعات متنوّعی میپردازند، الهامبخش بسیاری از نظریات پس از خودش از جمله ساختارگرایان، پساساختارگرایان و نشانهشناسها و… بوده است.
مهمترین کار او از نظر اکثر اندیشمندان «منطق مکالمه» است که شاید بتوان گفت واکنشی بود به فضای تکصدای شوروی در آن زمان. همچنین باید اضافه کرد که باختین به دلیل همین فضای بسته در دوران استالین، اکثرا در انزوا به فعالیت فکری میپرداخته و زندگی سختی را تحمل میکرده است.
بنیانهای نظری باختین:
در ابتدا برای بررسی بنیانهای نظری باختین باید اشاره کنیم که یکی از مهمترین نظریات عمومی باختین دربارهی گفتگوست و این مفهوم، محور اصلی تمام شرحهایی است که دربارهی او نوشته شده. نمیتوان جایگاه برجستهی باختین را در کشف کاربرد گفتگو انکار کرد. او تلاش میکرد تا رفتار انسان را از خلال کاربرد زبان تحلیل کند و به جنبهی عملی زبان توجه داشت.
به چندین موضوع میتوان اشاره کرد که بر آرای باختین تاثیرگذار بودند. یکی از آنها نوکانتیسم است. شکاف بین ماده و روح به خصوص بعد از مرگ هگل و ناتوانی طرفدارانش در توجیه کشفیات جدید علمی زمینه را برای تغییر توجهها از هگل به کانت فراهم ساخت.
نوکانتیسم موضعی فلسفی بود که تلاش میکرد در برابر اثباتگرایی و تجربهگرایی قرن ۱۹ و همچنین متافیزیک هگل و شلینگ، از فلسفه اعادهی حیثیت کند. جذابیت این موضع برای کانت جایگاه ویژهای بود که نوکانتیسم برای آگاهی قائل بود و آن را صرفا بازتاب محض جهان خارج میدانست. این مسئله یکی از دلایلی بود که باختین به عینیگراییِ محض فرمالیستها دربارهی زبان انتقادهای جدی وارد کند که در ادامه به آن میپردازیم.
دیگر منبع الهام باختین مارکسیسم بود. البته با قرائتی متفاوت از قرائت استالین. تاکیدی که او بر ویژگیهای اجتماعی و تاریخی ادبیات دارد از همان نوع تاکید مارکسیسم است.
دیگر موضوعی که بر باختین تاثیر گذاشت کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی لوکاچ بود. او در این کتاب تعبیری جدید از مارکس ارائه داد و باید گفت که آثار باختین هم خالی از جهتگیریهای سیاسی نبوده و میتوان تاثیر تفکرات لوکاچ را در آثار باختین مشاهده کرد.
باختین، سوسور و فرمالیسم
سوسور به تمایز خاصی بین زبان (لانگ) و گفتار (پارول) معتقد بود. او زبان را موضوع اصلی زبانشناسی میدانست و معتقد بود در گفتار ما شاهد جامعهشناسی، روانشناسی و… هستیم که کار اصلی زبانشناسی نیست. اما این عمل سوسور نهایتاً به یک عینیگرایی محض در زبان ختم میشد که باختین آن را نقد میکرد. او با برگرداندن تاکید سوسور از لانگ بر پارول انتقادی جدی به سوسور و فرمالیسم -که به تبعیت از سوسور معتقد بودند زبان نظامیست خودارجاع- وارد آورد. ماهیت گفتگویی زبان تاکید زیادی بر زمینه -شرایط مکانی و زبانی- دارد. باختین نشان داد که نظریات سوسور از عدم توجه متن به زمینه رنج میبرد و همین مسئله به فرمالیستها نیز ضربه زد.
به اعتقاد باختین، فرمالیستها دو خطای بزرگ داشتند، یکی تقلیل متن به رمزگان و دیگری تقلیل متن به حالات ذهنی پدیدآورنده. یعنی توجه زیاد به تجربهگرایی عینی و ذهنی. او معتقد بود بدون توجه به زمینهی متن نمیتوان به معنا رسید.
مقالات مرتبط:
باختین، گفتگومندی و چندصدایی مطالعهی پیشابینامتنیت باختینی
تحلیل کارکرد خنده در شاهنامه بر اساس نظریهی باختین
معرفی و نقد کتاب تخیل مکالمهای و جستارهایی دربارهی رمان
میخائیل باختین و نظام گفتمان ادبی
میخائیل باختین و زیبایی شناسی داستایوفسکی
گردآورنده: سروش علینژاد