پرویز، سنگین از تنهایی محض
یادداشتی بر فیلم «پرویز» به کارگردانی مجید برزگر
الهام آزادی
پرویز مردی حدودا پنجاه ساله و بسیار چاق است. شروع فیلم با صدای سنگین نفسهایش شروع میشود که بیانگر بار سنگین عقدههای فروخوردهاش است که دائما به دوش دارد. او مجرد است و با پدر مقرراتی و مستبد خود زندگی میکند و هنوز هم مثل یک کودک سیگار کشیدنش را از پدرش مخفی می کند. او سی سال است که در همان شهرک زندگی کرده، سرویس بچههاست، کارهای مربوط به شهرک را انجام میدهد و گاهی هم در خشکشویی کار میکند. در نگاه اول او را موجودی بیآزار میبینیم که دچار روزمرگی است. پرویز تنهاست، چاق است، همیشه مورد تحقیر دیگران واقع شده اما دیگران به او نیاز دارند و همین نیاز دیگران به او تنها دارایی اوست. اما اوج داستان موقعی است که پدر تصمیم به ازدواج میگیرد و او را از خانه بیرون میکند و حالا این پرویز است که باید با عادت سی سالهی خود خداحافظی کند در حالی که ساکنین شهرک نیز دیگر نمیخواهند او کارهای مربوطه را انجام دهد چرا که به واسطهی ازدواج پدر، او دیگر ساکن شهرک نیست. ماجرا از همین طردشدگی شروع میشود. او دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد پس به تدریج تصمیم میگیرد عقدههای فروخوردهی چندین سالهاش را با انتقامجویی علیه سلطهی پدر مستبدش بگشاید. چهرهی او در کل فیلم یکسان است و همین است که او را تبدیل به موجودی ترسناک میکند چون نمیتوانی حدس بزنی هر لحظه ممکن است دست به چه کاری بزند. علیرغم چهرهی آرام و خونسردانهاش ناگهان دست به جنایت میزند. او پیرمرد خشکشویی را در حرکتی ناگهانی به قتل میرساند، پیرمردی که دائما پرویز را نصحیت میکرد. تو گویی صدایی از درون پرویز بود که پرویز به ناگاه صدای درونی خود را با قتل پیرمرد ساکت میکند. نماهای فیلم ثابت و طولانیاند که این نشاندهندهی روزمرگی و کسالتآور بودن زندگی یکنواخت پرویز است. فیلم بیانگر همین رخوت، سستی و ملال است که به ناگاه منجر به فروپاشی، خودویرانگری و فوران عقدههای شخصیت داستان میشود. اتفاقی که دائما در جامعه در حال رخ دادن است اما این بار از زاویه دید قربانی (پرویز) که خود قربانیهای دیگری میگیرد بیان میشود. تنها موردی که قبل از نقطهی اوج و بعد از آن ثابت است، مفهوم “تنهاییِ عریان” است که مدام مثل وزنههای سنگینی بر دوش پرویز است!
در نهایت، پرویز فیلمی است که کمتر در ایران مشابه آن را دیدهایم پس دیدنش خالی از لطف نیست.