کلمات و حروف تازه بساز، با زبانی که نیست حرف بزن
بغلم کن، درِ درِ گوشم از جهانی که نیست حرف بزن
خلق کن خانهای تهِ دنیا، تختخوابی بساز کنج اتاق
با صدایی که نیست شعر بخوان، در مکانی که نیست حرف بزن
با خلاء وارد مذاکره شو، در سیاهیِ محض غرقم کن
به سرانجامِ نیست فکر نکن، از همانی که نیست حرف بزن!
بر مچ خود بخواب ساعت را، بر سر هیچ، قاطعانه بایست
از زمانی که نیست توی عدد تا زمانی که نیست حرف بزن
بغلم کن بدون تن، بی جسم! وسط فکرهام ارضا شو
از همین لحظه -رفت!- با بوسه با دهانی که نیست حرف بزن
بعد شلّیک کن به هر جمله، بعد شلّیک کن به هر کلمه
بعد شلّیک کن به سمت حروف، بعد شلّیک کن به سمت خودت
بعد با لهجه ای که هیچ کسی هیچ چی از کسی نمی فهمد
بغلم کن عمیقتر… مثلِ یک «روانی» که نیست حرف بزن:
آنچِرَس نیکِ لانکِرا ماریست… زینکیا منْکِ بویند فورپان فیست…
استِرُل ویشْکِ منْکِ تِدْز پِویست ساندِبا نیکِ نیست…
– «حرف بزن… حرف بزن…»
سید مهدی موسوی
سلام
بیت آخر خیلی جالب بود، زبان خاصی است؟ یا به قول شعر با زبان که نبوده و ابداع شده حرف زده شاعر؟ بیت آخر خیلی جالب بود واقعاً
سلام،خیلی عالی،ممنون از این انتخابِ زیبا،مهدی موسوی مثل همیشه زیبا و بی نظیر
مرسی از انتشار این شعر. مهدی موسوی یه دونه س ???
از خودها که میدانند چه میخواهند نه، از رقص دانه برفها با بوران حرف بزن، زندگی رویش جوانه ها بر درخت نبود، از پرواز عقابی سوار بر باد حرف بزن.. درودها استاد…???
درباره بیت آخر یه کم گنگ…
كلمات و حروف تازه بساز
اززباني كه نيست حرف بزن
واقعاً در مقابل اين قلم بايد سكوت كرد
چون هيچ كلمه و حرفي قادر به توصيف آن نيست ?
این قلم و نگاه استاد من است، با شهامت به واژه ها میتازد ، و هرآنچه که نیست میسازد
درمورد شعرهای سید مهدی عزیزم فقط باید گفت بی نظیر بی نظیر
کلمه به کلمه اش با آدمی حرف میزنه حرف همه دلهاست
براش تحقق آرزوهاش رو آرزمیکنم
استادجان خیلی عاشقتم❤️