۱

جنگِ اول! جهانیه، کردم!
توپ، پاره، فرار و غم، نهلیسم
عق زدم روی معنی و مفهوم
من یه شعرم توو مکتبِ دادائیسم

جای روزنامه عکساتو بریدم
رونِتو می‌ذارم جای لَگَنِت
موهاتو می‌ذارم جای بینیت
درهم و وَرهمه تمومِ تنت!

تو میگی عاشقم شدی!چشمم-
جای موی تو پیچشو می‌بینه
“کرگدن” می‌شم و نمی‌فهمم
وقتی “یونسکو” پیشِ من می‌شینه

تو اصیل و کلاسیکی برو رم
توی عصرِ تمدنِ تاریخ
منو تنها بذار با تزارا
توو کافه های خسته‌ی زوریخ

۲

پیشِ ویرژل نشستی و داری
شعرای سعدی رو واسه‌ش می‌خونی
زیبا و ساده و مطیع و لطیف
مثل شعرای سعدی موزونی

تو یه کشفی توو شعرای حافظ
تو رو دید بعد هم به شک افتاد
نمیدونس خدایی یا آدم
عشق و عرفانو توو غزل جا داد

افلاطون با نگاهِ تو خل شد
کتاباشو سپرد دستِ باد
گفت:نَ تَ تَ رِ رِ سِ سِ…
وقتی سقراط چشش بهت افتاد!

همه‌ی فیلسوفای عصرِ تو
علم رو از نگاه نو دیدن
نسبیت کشک میسابه چون که
خوبِ مطلق رو توی تو دیدن

آوا غفاری

1 نظر در حال حاضر

  1. دستتون درد نکنه…اما شما فقط اسم دادائیسم و نهلیسم رو آوردید و اصن شعر بی ربط ب این دو…کاش اون اسمارو حذف کنید بقیه کار یکدسته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *