با لالههای سرخ درگیرم
تفسیر کن جنگ جهانی را
مثل سگان گشنه میلیسم
این دستهای استخوانی را
هه هه بزن زیر تنم امشب
ما هر دومان از عشق بیزاریم
بعد از جدال و جنگ و خونریزی
در این زمینها بچه میکاریم
خونریزی ما بین… اَه ول کن
مابین این دیوارها مرگ است
برلین همیشه خوب و پا برجاست
نازی من هنجارها مرگ است
هنجار یعنی پانتومیمبازی
این شک و بدبینی که ناگفتهست
آن جا به دنبال که میگردم
شاید کسی در گوشهای خفتهست
این رودههای کج اگر هستند
من همچنان از هم نپاشیدم
در روزهای کودکی هرگز
زیر لحاف خود نشاشیدم
یکسان شدم با خاک اما نه
باید کسی بیمار من باشد
هر آجری در کوچههای شهر
شاید که از آوار من باشد
از کوره در رفتم به این بوران
آن برفها بدجور باریدند
هیمالیایی بود از هر سو
راه فراری هم نمیدیدند
له له بزن مثل سگی ماده
از عشق سگهایی که ولگردند
نازی تو سرما میخوری بس کن
کولاکهای روسیه سردند
تاریخ منها مانده در تابوت
نازی من از تکرار دلگیرم
دندان زدم گوش تو را امشب
با لالههای سرخ درگیرم
صالح زیرکی
بسیار زیبا بود لذت بردیم