در فرشته‌های کاغذی این هفته، آثاری از روسیه و یونان منتظر شما هستند:

● معرفی رمان «شب‌های روشن» اثر فئودور داستایوفسکی/ عباس اصغرپور

● معرفی «زوربای یونانی» از نیکوس کازانتزاکیس/ محبوبه عموشاهی

رمان «شب‌های روشن» اثری از نویسنده‌ی شاخص روسی، فئودور داستایوفسکی است که با ترجمه‌ی سروش حبیبی در ایران در دسترس است.
فئودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوفسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۴۳ با درجه‌ی افسری از دانشکده‌ی نظامی فارغ‌التحصیل شد و شغلی در اداره‌ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. اما در سال ۱۸۴۹ به جرم براندازی حکومت دستگیر شد. حکم اعدام او مشمول بخشش شد و در عوض او چهار سال در زندان سیبری زندانی بود و بعد از آن نیز با لباس سرباز ساده خدمت می‌کرد. شهرت او به خاطر رمان‌هایش: ابله، قمارباز، برادران کارامازوف و جنایت و مکافات است. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوفسکی ارائه کرده‌اند. داستایوفسکی در۵۹ سالگی در ۹ فوریه ۱۸۸۱ در سن‌پترزبورگ از دنیا رفت.

«شب‌های روشن»، درباره‌ی زندگی و احساسات پسر جوان تنهایی است که در شهر سن‌پترزبورگ برای خود می‌چرخد. او درددل‌ها و دلتنگی‌هایش را با خیابان‌ها و در و دیوارهای شهر قسمت می‌کند. بعد ناگهان به طور اتفاقی به دختری برمی‌خورد که در انتظار معشوقش است. دختر هیچ متوجه حضور پسر در کنارش نمی‌شود و پسر هم از آنجا می‌رود. اما زمانی که می‌بیند دختر فریاد می‌کشد و به کمک احتیاج دارد، به آن سمت برمی‌گردد و دختر را از دست مرد مستی که آنجاست، نجات می‌دهد. آشنایی این دو نفر با یکدیگر مانند نوری است که به زندگی پسر تابیده شده است. آن‌ها داستان‌شان را برای همدیگر تعریف می‌کنند و…»

داستایوفسکی قلم خاص و درخشان خودش را دارد و می‌داند چطوری قصه بگوید و داخل قصه‌اش شخصیت‌پردازی‌های دقیقی را خلق کند.
این کتاب هم مانند کتاب «جنایات و مکافات» که شاید معروف‌ترین اثر داستایوفسکی باشد شخصیت اصلی داستان مرد تنهایی است، اما به این تنهایی خیال‌باف بودن هم اضافه شده است و مرد جوان در مرز واقعیت و خیال‌بافی رنج می‌برد، داستانی که شاید برای خیلی از ماها پیش آمده که وقتی فکر می‌کنیم دیگر خوشبخت هستیم از خواب پریده‌ایم!
داستایوفسکی، شب‌های روشن را پیش از رفتن به سیبری یعنی پیش از دوران بلوغ آثار هنری‌اش نوشته است.
برای همین خیلی از منتقدان این کتاب را در زمره‌ی شاهکارهای او نمی‌دانند و معتقدند که عمق کتاب‌های مهمش مثل «جنایت و مکافات» یا «ابله» را ندارد.
اما مگر می‌شود از بُعد احساسی بودن این کتاب گذر کرد؟
یکی از نبوغ‌های داستایوفسکی اسم‌هایی است که روی کتاب‌هایش می‌گذارد.
شاید به دلیل غرق شدن در کتاب خودش دقیقاً می‌داند که چه اسمی برازنده‌ی کتابش است.
شب‌های روشن داستان شب‌های روشن مردی است که با دختری که اتفاقی پیدا کرده، قرار می‌گذارد و فکر می‌کند که بالأخره معشوق خود را یافته. اما آیا این هم خیال است؟
در جایی از کتاب به معشوق خود می‌گوید:
«ناستنکا، هیچ می‌دانید کار من به کجا کشیده بود؟ می‌دانید من مجبورم که سالگرد رؤیاهای خود را جشن بگیرم، سالگرد آنچه را که زمانی برایم دلچسب بود، اما در واقع هرگز وجود نداشت، زیرا این جشن یادآور رؤیاپردازی‌های بی‌معنی وهم‌گونه‌ی گذشته است، رؤیاهای احمقانه‌ای که دیگر وجود ندارند، زیرا چیزی ندارم که جایگزین آن‌ها کنم؛ آخر رؤیا را باید تجدید کرد.»

خود داستایوفسکی، این رمان را «رمان احساساتی از خاطرات یک خیالاتی» می‌خواند. سادگی روایت و زیبایی و لطافت داستان، یکی از دلایل محبوبیت شب‌های روشن است.
این رمان را بسیار پیشنهاد می‌کنم، رمانی که شاید پیچیدگی آثار موفق روسی را نداشته باشد، اما می‌تواند شما را در شب‌های سن‌پترزبورگ غرق کند و روی مرز خیال و واقعیت تنهایی را لمس کنید…

● عباس اصغرپور ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️


کتاب «زوربای یونانی» نوشته‌ی «نیکوس کازانتزاکیس» در سال ۱۹۴۶ است که توسط «محمد قاضی» ترجمه و «نشر نگاه» آن را منتشر کرده است.
کتاب روایت نویسنده‌ی جوانی است که قصد دارد به «کرت» برود و در آنجا معدنی اجاره کند و زغال لینیت استخراج کند. او در سفر خود به کرت با مردی حدودا شصت‌ساله به اسم «زوربا» آشنا می‌شود و این آشنایی اتفاقات مختلف داستان را رقم می‌زند.

رمان از زبان اول‌شخص و توسط شخصیت نویسنده‌ی جوان آن روایت می‌شود. کتاب با تصویری از کافه‌ای در یونان شروع می‌شود که راوی در آن نشسته است. همان‌جا زوربا وارد کافه می‌شود و به راوی پیشنهاد می‌دهد که می‌تواند با او در سفرش به کرت همراه شود و در معدن او کار کند. محوریت رمان رابطه‌ای‌ست که بین این دو نفر شکل می‌گیرد. بر همین اساس کتاب پر است از گفتگوهای این دو شخصیت کتاب درباره‌ی مسائل مختلفی مثل زندگی، مرگ، مذهب، جنگ و…

کتاب ژانری رئال دارد و به‌مرور به تناقض بین دو شخصیت اصلی کتاب می‌پردازد. در یک طرف رمان راوی قرار گرفته که دوست دارد در کتاب خواندن غرق شود و علاقه‌ی زیادی نیز به بودا و اندیشه‌های بودایی دارد و در طرف دیگر زوربا قرار گرفته که تمام اندیشه‌هایش براساس تجربیات واقعی او در زندگی در ذهنش شکل گرفته است. کتاب تأثیری که به‌ویژه زوربا بر شخصیت راوی می‌گذارد را به تصویر می‌کشد و از بین گفتگوها و رابطه‌ی بین این دو فلسفه‌های زوربا را درباره‌ی مسائل مختلف روایت می‌کند. فلسفه‌هایی که البته شاید بعضی از آنها دیگر در جامعه‌ی امروزی پذیرفته شده نیستند.

رمان در کنار روایت اصلی خود که بر پایه‌ی رابطه‌ی بین راوی و زوربا و اندیشه‌ها و فلسفه‌های متفاوت آنها درباره‌ی مسائل مختلف می‌گردد و به‌ویژه بر روی شخصیت‌ها تمرکز می‌کند، پر است از خرده‌روایت‌ها. این روایت‌های فرعی به کمک روایت اصلی رمان می‌آیند تا به اندیشه‌های شخصیت‌های مختلف کتاب نزدیک‌تر شویم. همچنین کتاب ارجاعات زیادی به نویسندگانی مثل «دانته» و به‌ویژه اثر «کمدی الهی» او و اسطوره‌ها و افسانه‌های مختلف دارد.

ترجمه‌های فارسی زیادی از این کتاب وجود دارد اما من ترجمه‌ی محمود مصاحب را خواندم و راستش نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. به این دلیل که زبان کتاب بسیار آرکائیک بود و در بسیاری جاها از کلمات و جمله‌هایی بسیار قدیمی استفاده شده بود که از نظر من حتی با فضای کتاب هم هماهنگی نداشت.

● محبوبه عموشاهی ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *