سایەی سیاهی بر اندام المانهای شهری؛ ادوگاوا رانپو چطور شهر را جنایی میکند؟
تاریکهی شهر در رمانهای جنایی: بررسی مؤلفهی شهر و تأثیر آن در جنایتهای مرموز آثار ادوگاوا رانپو
محمدرضا عبادی صوفلو
ادوگاوا رانپو (۱۹۶۵-۱۸۹۴) یکی از بنیانگذاران پیشگام و چهرههای کلیدی داستانهای پلیسی ژاپن در اوایل قرن بیستم است که با تولید انبوه داستانهای جنایی، رمان و مقاله، تأثیر بهسزایی در تثبیت این ژانر و جلب توجه خوانندگان به فرهنگ عامهی ژاپن داشت. فارغ از پیشگام بودن این نویسنده، یکی از ویژگیهای مهمی که آثار او را از نویسندگان دیگر این ژانر متمایز میکند، نقش پررنگ محیط شهری در آنهاست. در نوشتههای رانپو، شهر به جای یک زمینه و پیرنگ ساده در داستان، دارای حیاتی مستقل میشود؛ اما چطور؟
مناظرهی مناظر مرموز: شهرهای خیالی ادوگاوا رانپو
ادوگاوا رانپو بهطور ریشهای مناظر و زندگی شهری در ژاپن را بازسازی کرد. درحالیکه توکیوی اواسط دهه ۱۹۲۰ اصلیترین الهامبخش او بود، او با تخیلات پویا و بازآفرینی فرمهای معماری، فراتر از واقعیت زمانهی خودش رفت. داستانهای آیکونیک او نگاهی به فانتزیها و تخیلاتی میاندازند که محور آنها سازههای شهری عجیبی هستند که میزبان پدیدههای توضیحناپذیر، ساکنانی باورنکردنی و اسراری خوفناک هستند. فرقی نمیکند که صحنهها در محلههایی با مناظر رئال و یا در مناظری خیالی از یک شهر شکل گرفته باشند. نبوغ رانپو از ادغام اقسام مختلف این مکانها، شخصیتها و رویدادها از طریق ماجراجوییهایشان در شهر نشأت میگیرد.
کوچهها، ساختمانها، نورها و سایههایی که مناظر شهری رانپو را تشکیل میدهند، با اتمسفری مضطرب، خلقوخوها و تمهایی که حس نگرانی را پیوسته القا میکنند، همراه بوده و در روایات او نفوذ دارند؛ درواقع این مسئله بیش از یک صحنهی عادی است، منظرهی شهری مانند یک شخصیت محوری در داستانهایش است و عامل مهمی برای در تعلیق نگاه داشتن مخاطب است که توانسته رانپو را به شهرتی جهانی برساند.
کلانشهر به مثابه الهامبخشی برای پیرنگ جنایت
رانپو جوانیاش را در بافت پیچدرپیچ شهری به نام «لابیرنت» محل زندگی و کتابفروشی پدرش سپری کرده بود که باعث آشنایی اولیهی او با شگفتیها و اسرار شهر شده بود.
دقیقاً مشخص نیست که آیا او با الهام از نقشههای توکیو توانسته این مسیرها را خلق کند یا با ابداع شهرها از ابتدا؟ اما از اولین آثارش توانسته تمرکز بر فرهنگ و معیشت را با استفاده از نشانههای بومی و منطقهای شهرهای مختلف بر در و دیوار خانهها، ثابت نگاه دارد. این انرژی به درون داستانهای رازآلود و پر از تخیل او هدایت شده و عناصر معماری مانند خانهها و هتلهای یکشبه و محل اختفا و قرارهای مخفیانه تا زیرساختهایی همچون پارکهای تفریحی و تونلهای مترو، تنوع دارند. کاتالوگ تصاویر رانپو مناظر شهری را بهعنوان بسترهایی در نظر میگیرد که داستانهای ترسناک، هیجانانگیز و فانتزیوار او را پشتیبانی میکنند؛ داستانهایی که آثار ژانرهای دیگر ژاپنی را برای همیشه دگرگون کردند.
محیط شهری اجازه میدهد شخصیتها مرتکب خطا شوند و در معرض و مخاطب اعمال دیگرانِ کنشمندِ در داستان قرار بگیرند که به نحوی میتوان این قابلیت را، ذات شهر هم خواند. در نوشتههای رانپو، منظرهٔ شهر، در تاریکی محصور میشود. کوچهباغهای پیچدرپیچ، ساختمانهای نمور، با شیروانیهایی که خیانتها و جنایتها را به خود دیدهاند و چراغهای چشمکزن، درواقع حالت تیره و تار داستان را شکل میدهند. شهر، مخفیگاه انگیزهها و اعمال شومیست که «محرک درام روانشناختی-جنایی» داستانش هستند. فضاهای شهری بازتابدهندهی روان بیمار مجرمان و قربانیان شده و با ایجاد ارتباط منحرفانه بین محیطهای شهری و ذهن انسان، رانپو بستری برای بروز داستانهایش ابداع میکند. شهر در آثار او به امور غیرمعمول و نگرانکننده اجازهٔ ظهور میدهد. بجای یک پیرنگ فرمالیته، منظرهٔ شهر مثل باقی شخصیتها عمل میکند و در محور داستان گره میخورد؛ همانند نیرویی فراگیر که تاریکیِ درون داستانهای رانپو را پنهان و در عین حال آشکار میکند.
چندین داستان جنایی شاخص رانپو، گشت و گذاری گسترده در مناظر شهری و تعامل آن با طرح داستان و شخصیتها را به همراه دارد. در داستانهایی مثل «سکه مسی دوسن»، «آزمون روانشناختی» و «اتاق قرمز»، خیابانهای توکیو نقشی اصلی بازی میکنند. آنها با ایجاد و تلفیق فرصتها، پنهان کردن و تشدید انحرافات و تعلیقهای تکنیکی، به کمک میراث ادبی رانپو میآیند.
«سکه مسی دوسن» در محلههای تجاری توکیو رخ میدهد؛ وقتی یک دزد باهوش، بیپروایانه هدف بعدیاش را اعلام میکند، شهر به میدان نبردی میان نابغهی جنایت و مقاماتی تبدیل میشود که قصد دارند او را حین ارتکاب جرم دستگیر کنند. همزمان با اوج گرفتن این راز، توکیو به «دنیایی عجیب و غیرواقعی که هر اتفاقی ممکن است در آن بیفتد» تبدیل میشود؛ در حالیکه انبوهی از مردم، این درام در حال وقوع در خیابانهای واقعی را از دور دنبال میکنند و شهر انعکاسدهندهی فرهنگ عامه و روانشناسی عوام میشود.
جذابیت آثار رانپو قبل از رسیدن به اهمیت چنین مؤلفهای در داستانهایش، به رویکرد مهمتری نیز برمیگردد؛ یعنی شکستن این تقابل کلاسیکِ مجرم و پلیس در داستانهای جنایی. البته این شکست و نوآوری را در داستانهای متأخرش بیشتر شاهدیم ولی یکی از اتفاقاتی که آثار رانپو را پیشگام میکند، برداشتن پیوند اخلاقی خیر و شر در داستانهای جناییست؛ به بیان دیگر او جنایت را بیرون از تقابل خیر و شر میبیند. ما در بیشتر موتیفهای داستانهایش، شاهد شخصیتی هستیم که سخت در بند امیالی لذتطلبانه است که گاهی دلایل و سمپتومهای ریشهای آنها هم مشخص هستند -مانند اثر صندلی انسانی و مردی که طی جنگ صدمههای جدیای به پا و دستهایش وارد شده و برای رسیدن به لذت، بدل به صندلی همسرش میشود- و از این جهت میتوان رویکرد رانپو به ادبیات را در زمرهی نویسندگانی چون مارکی دوساد و زاخر مازخ دانست و از این منظر نگاهش کرد.
از این جهت است که محیط شهر نیز با احوالی متغیر، میتواند بازتابدهندهی وضعیت روانی شخصیتها باشد. در «آزمون روانشناختی» قهرمان داستان رانپو پس از دریافت یک میراث غیرمنتظره، خود را سردرگم مییابد و درون توکیو گم میشود. شهر مهآلود و پیچدرپیچ است، روان او فروپاشیده و او را تا به هنگامیکه به بیرحمی یک جنایت فرو میافتد، تصویرسازی میکند. پس از ارتکاب قتل، «…نورهای توکیو، مبهم در تاریکی میدرخشند» که بازتابدهندهی مستی و التهاب ذهن در حال فروپاشی او هستند.
در مارمولک سیاه هم میتوانیم مسیری مشابه این مسیر را دنبال کنیم. همانطور که همه مبهوت شخصیت ملکه یا همان فرشتهی سیاه شدهاند و با حضورش، شکوه تازهای به سرزمینِ تاریک زیر زمین بخشیده میشود. میتوان نشانهها و تکانشهای رفتاری فرشتهی تاریکی را در نقاط خاصی که با فرمان به دیگران -که شیفتهی رفتار او هستند- به ونوس خزپوش نیز نسبت داده و تا آنجا دنبالش کرد.
بازی متقابل مکان و روان شخصیتها در اثر کلاسیک رانپو یعنی «اتاق قرمز» به اوج خود میرسد. از همان اشارات اولیه به محلههای توکیو که جایی پر از «خانههای کهنه و ساکت» تصویر میشود و رازهایی پشت دیوارهایشان نهفتهاند، حسی تهدیدآمیز به داستان میدهد. اما نه هر تهدید سادهای، آنطور که از شدت اشتیاق و علاقه، ترس را حسی لذتبخش مییابید و خط به خط تصاویر را دنبال میکنید تا بتوانید فضای مورد نظر نویسنده را به درستی تخیل کنید. درام اتاق قرمز عمدتاً در یک عمارت پیچدرپیچ به شکل هزارتو رخ میدهد که میزبان توهمات و اعترافات شخصیتهایی شرور است که این محل را برای دورهمیهای مخفیانهشان تعبیه کردهاند. مه، سایهها و ابهامی که مناظر را در بر گرفتهاند، در این اثر به مرزهای اخلاقی نیز نفوذ میکنند. کوچهها و ساختمانهای شبهباغچهای، گویی امکان ناشناس ماندن را برای پنهان کردن جنایت فراهم میکنند. تاریکی، پنهانسازی را تسهیل میکند تا اسرار و شخصیتها بتوانند به زندگیشان ادامه دهند. در حالیکه نورهای چشمکزن نئون، مسیرها را هولناک میکنند.
کار پیشگام رانپو آن بود که شهر مدرن ژاپنی را به زمینهای ایدهآل برای تصویر جنایت تبدیل کرد. مکانهای شلوغی که حسی از ازدحامهراسی را در آثارش نشان میدهند و راوی نظرات اجتماعی و نگرانیهای ژاپن دهه بیست و سی هستند و همزمان مجراهایی برای رفتارهای افراطی و روانهای آزرده را فراهم میکنند، که بازتابدهندهی فرهنگی مدرنیستی است. با آمیختن فضای فیزیکی و روحیه محیط با طرحهای پرتعلیق، رانپو شهر را به یکی از ضروریترین عناصر در تعریف نمای شماتیک سیاهی و داستانهای کارآگاهی ژاپنی تبدیل کرد.
ابداع از طریق معماری
رانپو طرحهای کاملی برای داستانهایش از طریق نوآوری در معماری پایهریزی کرد. فضاهای شهری، ضمن پشتیبانی از درام، حامل یادداشتهایی استعاری و متافورهایی دربارهی فرهنگ و ذهنیت پشت آن نیز هستند. در «قلمرو باشکوه»، افراد از فرار از واقعیتی لذت میبرند که از طریق یک فروشگاه چندطبقه امکانپذیر شده و آرزوهای مادیگرایانه و لذتهای آنی را تسهیل میکند. کارآگاه نوجوان و مشهور داستانهای او در «راز هتل سلطنتی شاهزاده» قصه را در هتلی سلطنتی پیش میبرد. این اسامی و سازهها، پتانسیل نامحدودی برای ماجراجویی و زمینهای حاصلخیز برای تخیلهای رانپو را فراهم میکنند.
اتوپیا/دیستوپیای شهری
نویسنده مناظری ساختگی نیز طراحی کرده که ویژگیهای اتوپیک و دیستوپیک را محقق میکنند. «دادگاه شهر شناور» یک قتل عجیب را درون یک شهر متحرک و شناور بر دریا روایت میکند و مزایا و خطرات زندگی فراساحلی و بدون وجود خشکی را تصور و تصویر کرده است.
سفرهای میانسیارهای رانپو در آثاری مانند «هیولای سبز» او را به سیاراتی فرود میآورد که دارای کلانشهرهایی پهناور با فناوری بسیار پیشرفتهتری از زمین قرن بیستم هستند. این آثار تخیلی، نشاندهندهی توانایی رانپو در استفادهی نامحدود از مؤلفهی شهر و المانهای شهری و کمک آن به داستانهای این ژانر است.
محیطهای واقعی، داستانهای باورپذیر میسازند.
محلههای اصلی توکیو صحنهی برخی از معماهای داستانی او هستند. در داستانهایی چون «اتاق قرمز»، «گنگ سیاه دست» و «صندلی انسانی»، خانههای کهنه نیهونباشی، آپارتمانهای فرسوده شیتایا و محلههای طبقه کارگری کوییشیکاوا بنیاد داستان را تشکیل دادهاند. رانپو با القای کنشهای فراواقعی به این فضاهای آشنا، بار فرهنگی و ذات پنهان آنها را تقویت میکند. فرسودگی ضمنی و معماری رو به زوال، همتایانی هستند برای ساکنانی که همچون آن -فرسودگیها- در تلهی گذشته و واقعیتهای مدرن گرفتارند. صحنهها سنخیت او را با ارزشهای فئودالی دوران میجی (Meiji) که به شدت با ژاپنِ در حال از همگسیختنِ دورهی تایشو (Taisho) برخورد میکنند نیز منعکس مینمایند.
به نحوی میتوان گفت که این خیابانها و ساختمانها هستند که خلقوخو و انگیزه را در جانی شکل میدهند و مه اخلاق را حجاب میکشند و اعمال شرور را نشان میدهند.
استفادهی پیشگامانه رانپو از شهر، الگویی ادبی-آیکونیک ایجاد کرد که در هنرها و رسانههای عامهپسند ژاپن به کار گرفته شد. روایتهای تحقیقاتیِ پر از محیط شهری که در صفحاتش آغاز شد، بر فیلمهای لایو اکشن تأثیر گذاشت، بنیانهایی برای ظهور سیلآسای مانگا فراهم کرد، بهعنوان الهامبخشی خلاق برای انیمهها از جمله آثاری چون Death Note مورد استفاده قرار گرفت و بهطور کلی بر زیباییشناسی داستانگویی بصری، مبتنی بر فضاهای رمزآلود شرقی در سراسر جهان تأثیر گذاشت. محیطهای کلانشهری مانند شینجوکو و شیبویا بهواسطهی دنیاسازی استادانه ادوگاوا رانپو، بهعنوان سرزمینهای توطئه و تاریکی در فرهنگ عامهی ژاپن برجسته شدند.
ادغام پیچیدهی مکان و روایت، سهم بدیعی از او در داستانهای ژاپنی را نشان میدهد. برخلاف پیشگامان ژانر که بر مناطق دورافتاده و روستاهای دوردست متمرکز بودند، او اما در شهر ریشه دارد و مایهی اصلیاش را از محیطهای ملموس و شناخته شده میگیرد. فضاهای شهری از داستان اولیهاش «سکه مسی دوسن» تا آثار کلاسیکی مثل «اتاق قرمز» و «آزمون روانشناختی» که در طول دهههای درخشان کاریاش منتشر شدهاند، مسلط هستند.
تحلیلهای آکادمیک بیشتر، نیازمند بررسی عمیقتر زمینه عمومی-تاریخی پشت نوآوری رانپو است. ادغام محیط شهری توسط رانپو با نوشتههای جنایی اروپایی-آمریکایی که همزمان ظهور کردند میتواند نوری بر تفاوتها و تبادلات فرهنگی-هنری میان مکتبهای شرقی و غربی بیندازد. پیگیری ریشههای فیلمنوار و عناصر روانشناختی در هنرهای ژاپنی پیش از رانپو میتواند تأثیراتی را که بر فرهنگ و هنر بومی گذاشته آشکار کند؛ مانند تئاتر کابوکی دورهی ادو. مطالعهی گستردهتر در نوسازی اوایل قرن بیستم توکیو ممکن است مؤلفههای جامعهشناختی مؤثر بر فضای بدشگون آثار رانپو در محیطهای شهری را واضحتر سازد. به طور کلی میتوان گفت که مورخان و منتقدان کار بیشتری دارند تا بافت اصلی آثار او و تأثیرش بر رسانههای میانرشتهای را پیدا کنند؛ بهویژه با نگاهی مؤکد بر آن شخصیت اصلی که متبلورکنندهی اینهمه نیرنگ و درام است: خود منظرهی شهری ژاپن.
در پایان میتوان گفت که شهر درون ادوگاوا رانپو میزیست چرا که رانپو درون شهر زندگی کرده و از مؤلفههایش تأثیر مستقیم میگرفت. او اشکال گذشتهی شهر را بهسوی آیندهای خیالی در آثارش هدایت میکرد، محیطهای رئال و ملموس را به فضاهای ناآشنا ارتقا میداد و به فضای خام و خالی جنگلها حس شگفتی میبخشید. برای رانپو، صحنه خودِ داستان بود چراکه داستان، توانست صحنههایی را بسازد که بر ادبیات جنایی در مقیاس جهانی و فرهنگ عامهی از آن پس حک شود. رویکرد شهرگرایی پیشگامانهی او که این روایتهای روانشناختی را از خیابانها، ساختمانها و زیرساختها به رشته تحریر درآورد، پیوند جدانشدنی بین مکان و پیشبرد طرح داستان را بنیان نهاد. نبوغ رانپو همزمان با تصویرسازی وسواسی از مکانهای واقعی و استفاده از رؤیاهای تبآلود در محلاتی که تنها در تخیل بیحد و حصرش وجود داشتند، توانست این طرحها را جهانی سازد.
منابع:
- Hantke, Steffen. “Japanese Horror Under Western Eyes.” Japanese Horror Cinema, Edinburgh University Press, Edinburgh, 2010, pp. 18–40.
- Ito, Kenji. “Origins of Modern Japanese Literature.” Books Abroad, vol. 50, no. 2, 1976, pp. 270–276. JSTOR, http://www.jstor.org/stable/40130204
- Napier, Susan. “Panic Sites: The Japanese Imagination of Disaster from Godzilla to Akira.” Journal of Japanese Studies, vol. 19, no. 2, 1993, pp. 327–351. JSTOR, http://www.jstor.org/stable/132643
- Ranpo, Edogawa. “The Fiend with Twenty Faces.” The Edogawa Rampo Reader. Translated by Seth Jacobowitz. Fukushima Prefectural Museum of Literature, 2018.
- Van Gulik, Robert. “A Man Called Edogawa Rampo.” The Critic, vol. 22, no. 1, 1963, pp. 70–71. JSTOR, http://www.jstor.org/stable/23038222.
- ادوگاوا رانپو، محمود گودرزی – اتاق قرمز – نشر چترنگ
- ادوگاوا رانپو، محمود گودرزی – شکار و تاریکی– نشر چترنگ
- ادوگاوا رانپو، محمود گودرزی – مارمولک سیاه– نشر چترنگ
- ژیل دلوز، پویا غلامی – سردی و شقاوت؛ ارائهی زاخر مازخ – نشر بان – ص ۱۳۵ و ۱۳۶