حسِ گونههای سردت
وسطِ مه و جهنم
توو یه خوابِ بیاراده
سهم من از تو همین بود
به تو پَر کشیده بودم
به تو که نشسته بودی
بیخیال و مهگرفته
روی شیشهی شب و دود
وقتی که فقط یه خوابی، چجوری تو رو ببینم؟
داری میپاشی به دنیا، از رگای توی سینهم
آخرش میپَره رنگم با کِشیدههای شیشه
توو توهّمت میمونم… از همیشه تا همیشه
هرچقد که دور میشی
تنِ من شکسته میشه
تن من که مثِ شیشه …
به تَرَکتَرَک رسیده
تنِ من که از بهشتت
کنده شد با یه اشاره
حالا از رو سقف کابوس
به تهِ “دَرَک” رسیده!!
وقتی که فقط یه خوابی، چجوری تو رو ببینم؟
داری میپاشی به دنیا، از رگای توی سینهم
آخرش میپَره رنگم با کِشیدههای شیشه
توو توهّمت میمونم… از همیشه تا همیشه
توو چشای خیسخوردهم
عکس تو فشرده میشه
همهی من از درونم
داره بی تو خورده میشه
واسه قلبِ خوابرفتهم
یه تپیدنِ محالی
مث تکرار یه واژه
خالیِ خالیِ خالی
وقتی که فقط یه خوابی، چجوری تو رو ببینم؟
داری میپاشی به دنیا، از رگای توی سینهم
آخرش میپَره رنگم با کِشیدههای شیشه
توو توهّت میمونم… از همیشه تا همیشه
نذار این کابوس وحشی، منو زخمی کنه بی تو
منو برگردون به رویا… به خودت… دوباره از نو
اگه برگردی به خوابم توی رویاهای ساده
پرسه میزنم شبامو… توو خودم… پای پیاده
سارا شاملو