از بعد هیچ، قبل تو آغاز میشود
در خندههای هرشب ناکام، چشم من
یک قصّه بود عشق که پایان باز داشت
باران که زد بیا لب این بام چشم من
اصرار میکنی که زمین جای من نبود
اثبات میکنم که همین آیههای خیس
آتش کشیدهاند به هر باوری که نیست
ترست که ریخت مجری احکام چشم من
با من برقص و باز تنت را عروس کن
آزادیات که در هوس هیچکس نبود
اندازه میزنم که کفن را بپوشیاش
آرام باش رامتر از رام چشم من
گفتند: آدم است و دو روزی دمیدنش
این ماجرای بیدر و پیکر ولی عزیز!
تکلیف آه را که مشخص نکردهاند
هِی طفلکی تو را چه به دشنام چشم من؟!
دنیا چه کرده با تو که با من نکرده است
دلدل نکن که باز دلم را دو دل کنی
اقرار میکنم که زمین جای تو نبود
زیبای خفته! هستهی بادام! چشم من
با بوی خاک و این نم باران چه میکنی؟
با بغض سروهای پریشان چه میکنی؟
اصلا بگو تو با تب فردا چه میکنی؟
صحرای محشر از غم الهام چشم من
ای صبر هرز از تو چه پنهان که طاقتم
از زندگی نکردن بیتو سر آمدهست
آماده باش دلبرکم وقت رفتن است
باید پرید آخر این کام چشم من
فارد قربانی
بسیار عالی سروده اید???