زالو مکید خونِ خودش را بدون درد
تریاک، خورد شیرهی خود را و نشئه کرد
افتاد زیرِ گاریِ خود، مردِ دورهگرد
سرباز، حمله کرد به خود توی یک نبرد
مغزم برای این همه تصویر جا نداشت
سردردهای لعنتیام انتها نداشت
اخبار در تدارکِ یک جنگِ تازه بود
در بورس، بحث قیمت صدها جنازه بود
بحثِ فروش کلّیه توی مغازه بود
بمبی جدید منتظر یک اجازه بود
من به چه چیز زندگیام دلخوشم هنوز؟
خاموشی است آخرِ سیگارِ نیمسوز
ارّه برید دستهی خود را پس از درخت
جنگل به خون نشست، به خود گفت: تیرهبخت!
خوشحال بود هرکه که تا صبح توی تخت…
اخبار گفت: کشف مزایای موی لَخت…!!
من داشتم درون خودم پیر میشدم
با شعر، با جنونِ خودم، پیر میشدم
بالا گرفت جنگ میان دو ابر پیر
خشکید جنگل و همهی شهر شد کویر
مردند توی بی خبری چندتا فقیر
دنیا ادامه داشت، اگر زود یا که دیر…
روی سیاه داشت و موی سفید داشت
هرکس که زنده بود، به مردن امید داشت!
آرش سیفی
فرم خیلی خوبی داشت …لذت بردم