در فرشتههای کاغذی این هفته، در کنار شما خواهیم بود با:
● معرفی «چاه بابل»؛ روایت شخصیتی به نام «مندو» از رضا قاسمی/ محبوبه عموشاهی
● معرفی کتاب «نقطهی ضعف» داستانی با یک پایانبندی خوب از آنتونیس ساماراکیس/ اعظم اسعدی
همچنین پیش از این، کتاب «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» از «رضا قاسمی» در این یتون معرفی شده است.
کتاب «چاه بابل» اثر «رضا قاسمی» است که اولین بار توسط نشریهی الکترونیکی «دوات» منتشر شده است.
کتاب روایت خوانندهای به نام «مندو» است که از ایران تبعید شده و در پاریس زندگی میکند. مندو دوستی به نام «کمال» دارد که نقاشی میکشد و میتوان گفت یکی از نقاشیهای او محوریت اصلی رمان قرار میگیرد و در بخشهای زیادی از آن حضور دارد. رمان دارای شخصیتهای زیادی مثل «فلیسیا»، «نادر»، «ف.و.ژ»، «آنلور»، «آرنولد »و «ناتالی» است.
رمان از زبان دانای مطلق روایت میشود و فرمی دایرهای دارد؛ فرمی که کاملاً در خدمت محتوای داستان است. کتاب درواقع از دو روایت تشکیل شده که موازی با یکدیگر پیش میروند؛ یکی مربوط به سالهای قبل است و دیگری مربوط به زمان حال. اما این دو روایت اصلی تنها داستانهای کتاب نیستند و هر کدام از شخصیتهای رمان قصههای مربوط به خودشان را دارند که در بخشهای مختلف با جزئیات به آنها پرداخته میشود. زمان در این روایتها عنصری سيال است و دائماً در میان قصههای مختلف به زمان گذشته میرویم و به زمان حال برمیگردیم.
رمان دارای لایههای فلسفی و روانشناختی عمیقی است. اما موضوعی که در بخشهای مختلف کتاب به آن پرداخته میشود تناسخ است و به تناسب آن روایتها در زمانهای مختلف و همچنین با اسطورهها در هم تنیده شدهاند؛ اسطورههایی که شاید شخصیتهای اصلی رمان نمادهایی از شخصیتهای درون آنها باشند.
در کتاب چاه بابل نیز مانند کتاب «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» موسیقی نقش بسیار پررنگی دارد و شخصیت اصلی رمان یعنی مندو برپایهی آن پرداخته میشود. ما احساسات، غمها، عشق و کشمکشهای درونی مندو را با هنر موسیقی و آواز که در درون او زندگی میکند، درک میکنیم. کتاب را خیلی دوست داشتم و خواندنش را پیشنهاد میکنم. البته مطمئنم که تا حالا خیلیها آن را خواندهاند.
● محبوبه عموشاهی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
«نقطهی ضعف» عنوان کتابی از آنتونیس ساماراکیس نویسندهی یونانی است که با ترجمهی مرتضی کلانتریان توسط نشر آگه منتشر شده است.
داستانی با یک پایانبندی خوب، بهترین تعریفی است که میتوانم از این کتاب داشته باشم.
داستان در محدودهی زمانی کوتاه یکی دو روز اتفاق میافتد. دو مامور مخفی باید شخصی را که بهعنوان متهم دستگیر شده است، برای بازپرسی به ادارهی کل ببرند.
در «نقطهی ضعف» با رمانی پستمدرن مواجه هستیم که نویسنده از تمام عوامل مثل تنوع راوی و زاویه دیدها، بازیهای زمانی و برگشت به عقب و بازگشت به زمان حال برای پیشبردن روایت استفاده کرده است. شاید قسمتهایی که از زاویه دیدهای مختلف داستان روایت میشود خسته کننده بهنظر بیاید، اما این تکرارها از دقت و ریزبینی نویسنده حکایت میکند. مخاطب را تشنه نگه میدارد تا با پایانبندی غافلگیرانه ضربه نهایی را بزند.
خواندن کتاب بر خلاف خیلی از کتابهای پستمدرن که بازیهای فرمی و زمانی دارند، راحت است. حتی کسی که مخاطب حرفهای ادبیات نباشد میتواند از خواندن کتاب لذت ببرد و البته که ترجمهی خوب مرتضی کلانتریان نیز در این راحتی تاثیر بسزایی دارد.
از مرتضی کلانتریان قبلا ترجمهی کتاب «ظرافت جوجهتیغی» اثر موریل باربری را خواندهام که آن را نیز دوست داشتم. بهنظر میآید کلانتریان میداند سراغ چه نویسندههایی برای ترجمه برود و نباید از کنار آثاری که معرفی میکند بیتفاوت گذشت.
کتاب را دوست داشتم و خواندش را پیشنهاد میکنم.
● اعظم اسعدی ●