خستهام از تمام آدمها
روزهایم مدام بارانی
گم شدم هر چه از تو بودم را
وسط سالها فراوانی
مثلا شکل دور تند شوی
سالها را سریع، طی بکنی!
توی ظرفی بشاشی و آن را
روی دنیات، اسپری بکنی!
زنده باشی و مردمکهایت
در گشادی نور، حل بشود!
ایدهآلهای مردهی ذهنت
به تمی فانتزیک بدل بشود!
از سر صبح، با زنی که نبود
پشت تصویر و دود، گم باشی
احتمالی برای خوشبختی
توی ابعاد یک اتم باشی!
هر نگاه جهان به دنیایت
شکل پیغام تسلیت باشد!
پشت هر بسته قرص لارگاردین
خواب اسکیزوفرنیات باشد!
مثلا در سی و سه سالگیات
صد و پنجاه و هشت ساله شوی!
پشت اسپرسوهای تلخ و لجوج
روی بیداریات مچاله شوی!
زنده باشی و دست آدمها
یک کفن را برات، سایز کنند!
اتفاقات خوب تازه تو را
نتوانند سورپرایز کنند!
زنده باشی و علت سردرد
قرصهای مسکنت باشد!
راهحل تمام مسئلهها
در سر غیر ممکنت باشد!
ریسمانهای سست ایمانت
به لب تیغههای شک بخورد!
زنده باشی و استخوان سرت
روی دیوارها ترک بخورد!
مثلا عشق، یک صدای ظریف
بعد یک بوق، پشت خط باشد
آخرین دلخوشی زندگیات
غیرممکنترین کست باشد!
از تمام جهان فرار کند
تا دم صبح، با تو چَت بکند!
مثل آغوش آخرش باشی
با تو احساس امنیت بکند
پشت هر روز تلخ زندگیات
روز و شبهای بدتری باشد!
زنده باشی و آخرین عشقت
«این رلِ» مرد دیگری باشد!
سیمهایت به هم بچسبند و
آرزوهات اتصال کنند!
زنده باشی و چشمهاش تو را
زیر ابیات بعد، چال کنند!
مثلا خیس باشی از بنزین
شعلهها راه چارهات بشوند
بادها سد محکمی رو به
زندگی دوبارهات بشوند!
رد یک بوسه باشی از خواهش
گوشهی گردنش کبود شوی
زنده باشی و مثل سیگارت
تا ته زندگیش، دود شوی!
گم کند دستهای سردت را
وسط گم شدن، ادامه دهد
[تا کجا این شب توهم زا
میتواند به من، ادامه دهد؟!]
وسط یأس فلسفی باشی
به شبی عاشقانه پا بدهی!
مثلا تیربار برداری
آرمانهات را به گا بدهی!
تودههایی بزرگ، در مغزت
لکههایی سیاه در بدنت
زنده باشی و مثل یک سرطان
پخش باشد غمش میان تنت
گلبولهات، از نیامدنش
درد را هدیه به تنت بدهند
زنده باشی و آزمایشها
خبر از روز رفتنت بدهند!
زیر بار فشار بیماری
پشتت از خاطرات، خم بشود
زنده باشی و از پلاکتهات
لحظه لحظه، مدام کم بشود
مثلا با ترانهای غمگین
از تو یک شب، دوباره خواب شوم
زنده باشی و روی لبهایت
تا ابد بوسهی مذاب شوم
فاقد ارتباط جنسی به
حس ارگاسمتر شدن برسی!
دست من را بگیری و بعدش
به تب مرگبار من برسی!
مثلا آرزوت این بشود
آخرین روز هم غروب شود
کام سنگین آخرت باشم
دل تو، زود زود خوب شود
ابوالفضل حبیبی
عرض سلام و ادب و احترام …
ممنونم که قابل دونستید و سیاه مشق من را در وبسایت وزین تان منتشر کردید ….
به امید روزهای خوب …❤?
بسیارزیبا وهنرمندانه
درود بر ابوالفضل عزیز با این کار زیبا و دستمریزاد به وب سایت سایه ها در نشر آثار این عزیزان . پیروز و مانا باشید.