از قوطیِ مرکّب معمولی، تا خطّ حاج طاهر و تا تصریف
از جیغهای مبهم یک زن تا… از کارتِ “دوست دارمتان” در کیف
مثل شنیدن همهی تامات… “قَدْ أَفْلَحَ”، شنیدنِ ” مَنْ زَکَّا”
قافی که روی دوشِ کسی افتاد… همزه، حروف عِلّه و یا تضعیف
از سینما به سین تو میافتد! هر قدر دستِ خوب تو بر دست است
شلوار جین! شبیه همین خطها، از ردِ پای خیسِ تو میافتد
در را به روی خاطره میبندد، دستی که مبتلا به خودارضائیست
کافی بدون سرکش و بعد از بعد… قیچی به جانِ گیسِ تو میافتد!
امیر انصاری