تبارشناسی استعاره و 5 دیدگاه مختلف
مقالهای از محمدباقر فراحی
واژهی metaphor مشتق از meta به معنای (فرا) و pherein (بردن) میباشد. مقصود از این واژه دستهی خاصی ازفرایندهای زبانی است که از شیئی به شی دیگر “فرابرده” میشود به گونهای که شی دوم گویی که شی اول است.
دیدگاه کلاسیک درمورد استعاره با ارسطو آغاز میشود، ارسطو فنون زبان را دستهی مقولهی منطق، فن خطابت و فن شعر تقسیمبندی میکند. این تقسیمبندی بیشتر به خاطر وجود استعاره در زبان شعر است که ویژگیاش جستوجوی تمایز در بیان است در حالی که فن خطابت و منطق بر وضوح تأکید دارد.
ارسطو در بوطیقا “فن شعر” و ریطوریقا “فن خطابه” به تفصیل به استعاره میپردازد. تعریف موجز او از استعاره عبارت است از استعمال نام چیزی برای چیزی دیگر که چهار نوع است:
الف) از جنس به نوع: مثل: “کشتی من در این جا ایستاده” که ایستادن جنس است و لنگر انداختن نوع.
ب) از نوع به جنس: مثل: “ده هزار کار بزرگ” که رقمی معین به جای اجناس بسیار قرار گرفته است.
ج) از نوع به نوع: مثل: “زندگانیش را باروئینهای بیرون کشید” که بیرون کشیدن به جای قطع کردن آمده است.
د) براساس تمثیل که میتوان مرکب هم نامید و جان بخشیدن به اشیاء (تشخیص) مدلی از این استعاره است که وجه اشتراک و شباهتی در شی مجاز شده با شی اصلی وجود دارد، مانند “نسبت پیری با عمر انسان همچون نسبت شامگاهان است” به روز، پس تعبیر استعاری ما میتواند به صورت “پیریِ روز” باشد.
در سدههای میانی و درجامعهی پیش از اصلاح دینی استعارهی اساسی این بود که این جهان کتابی است که خداوند نوشته و چون هر کتابی دیگر معنایی بیش از ظاهر دارد، در نامهی مشهور دانته به کان گرانده دلا اسکالا که درمقدمهی بهشت او آمده است میتوان دیدگاه این سدهها به استعاره را به سه صورت طبقهبندی کرد:
الف) حقیقی (لفظی)
ب) رمزی (معانی نمادین درخور این جهان!)
ج) باطنی (معانی درخور جهان معنوی)
د) مجازی ( معانی درخور شخصی یا اخلاقی)
در این نوع نگاه شاعر استعارههای این جهان را که قبلاً توسط خداوند تعبیه شده را کشف میکند و نه ابداع.
درقرن ۱۶ میلادی پتروس راموس فیلسوف و استاد علم بیان، تغییری درشکل نگاه به استعاره و منطق ایجاد کرد که به طورخلاصه به این معنا بود که شعر را همچون همهی گفتمانهای معقول، استوار بر منطق بدانیم بنابراین دغدغهاش را تنظیم فکر به گونهای با قاعده دانست.
بدین ترتیب دیگر نیاز نبود که شعر ومنطق را جدا ازهم بدانیم، استعارههایی که با احساس سر و کار دارند با گزارههای مفهومی که با تفکر سر و کار دارند هیچ تفاوتی ندارند و درواقع استعاره همان استدلال است و قوانین منطق قوانین تفکر است.
راموس محتوا را از شکل جدا میسازد و با برتری دادن به محتوا استعاره را صرفاً صناعتی برای بزک کردن کلام میداند.
بعد از دوران راموسگرایی و تحت تاثیر حال و هوایی که درایدن در”همه برای عشق” نمایشنامهی “آنتونی کلئوپاترا”ی شکسپیر را بازنویسی کرده بود استعارههای قرن هجدهمی نیز شکل گرفت که از ویژگیهای آن میتوان به استفاده از چیزهایی که مورد قبول عام و همگان است و به مخاطبی احتیاج ندارد تا آنها را کامل کند، به آن پاسخ دهد یا با فرایندی فکری که از قلب یک فرهنگ سرچشمه میگیرد در آنها مشارکت کند نام برد.
دربرابر ایدهی جدا سازی فن خطابت و فن شعر دردنیای کلاسیک ارسطو ایدهی رمانتیک مطرح میشود که ریشه در نظریات افلاطون دارد، افلاطون اگر چه با شاعران دشمنی دارد ولی معتقد است اگر اصول سازمندی بر زبان حاکم باشد جدا کردن بخشی ازآن ناممکن است و اتفاقاً شاعر قصد این جداسازی را دارد.
درتفکر رمانتیک، انسان بدوی با نماد و شکلها و صورتهای تولیدی که درواقع زبانی استعاری بوده است و از تخیل انسان نشأت میگیرد ارتباط برقرار میکرده است. تخیل نقطهای است که میتواند قدرت تحلیلی و زبانی را افزایش دهد، بنابراین به عنوان وجهی استعاری مخلوط شده با زبان است و شعر را میتوان صدای تخیل تعریف کرد. عناصر وحدتبخش و رابطهی دو سویهی استعاره با شعر به هرچه رمانتیکتر شدن اثر کمک میکند.
استعارههای رمانتیک تحت تاثیر نظریهپرداز مهم این سبک، وردزورث، به وجهههای روستایی توجه دارد زیرا این زبان را انتقالیتر میداند که ارتباط را تسهیل میکند.
اگر دیدگاه مدرنی در رابطه با استعاره وجود داشته باشد در ادامهی نگاه رمانتیک است. در دیدگاههای جدید استعاره از بافت شعر (جزئی) و زبان (کلی) جدا نیست و زبان ماهیتی بیناسوژهای دارد، زبانشناسی و مردمشناسی دو اساس شکلگیری رویکردهای متاخر است و سلسله مراتب معانی در زبان به صورت قیاسی و تنیدهدرهم بررسی میشود که مهمترین ملاک قیاس انسان و محیط طبیعی (متریال) اوست.
با استفاده از استعاراتی که شباهتشان به طبیعت قیاسهای مختلفی را به ذهن متبادر میکند و جهان خیال را گسترده میسازد، دانش نیز به این منوال گسترش میابد. این نوع ذهنیت استعاری در افراد اجتماع و فرهنگی به خصوص را “بریکولاژ ذهن وحشی” نامیدهاند.
استعارهی کلاسیک، ویژگیها:
الف) تمایز منطق و خطابه از شعر
ب) تمایز نوع و جنس (مستعار له و مستعار منه)
ج) ارزش تمثیل و تشخیص
د) هدف اصلی زبان شفافیت است
ه) استعاره مجاز انتقالی ساده است
و) اصل قرارداشتن تناسبات طبیعی
استعارهی سدههای میانه، ویژگیها:
الف) جهان کتاب خداوند است
ب) خداوند جهان را استعاری کتابت نموده است
ج) برتری رمز و مجاز و باطن (نماد و معنا و اخلاق)
د) سطحبندی معنا
ه) نظم فراگیر در باطن تفاوتهای ظاهری
و) ارتباط و علایق شخصی و نه عمومی و قابل فهم
ز) ارزش تمثیل و تشخیص
ح) علق به دربار شاه
استعارههای راموس گرایانه، ویژگیها:
الف) ابداع، تنظیم سخن، حافظه سه اصل مهم منطق
ب) سخن پردازی، آرایش و ادای سخن برای علم بیان
ج) عدم وحدت آرایهای
د) استعاره همان استدال است
ه) شعر مفهومی معقول
و) وضوح و تمایز
ز) فرم تابع محتوا
استعارهی رمانتیک، ویژگیها:
الف) زبان یک کل واحد (وحدت)
ب) عدم تمایز خطابت و منطق از فن شعر
ج) تخیل عامل پرورش تصور
د) استعارات درواکنش باهم
ه) نقاط مبهم استعاری لذت بخش
و) الهام از طبیعت
ز) هیجان و احساس
استعارهی مدرن، ویژگیها:
الف) سلسله مراتب منظم زنجیرهوار
ب) انسان و طبیعت دو رکن اساسی
ج) در ادامهی تفکر رمانتیک
د) تخیل موضوع محوری
ه) کار با بستر و زمینه
و) تفکر قیاسی با جهان طبیعی
ز) مردمشناسی و زبانشناسی
ح) ساختار گرایی
ی) گزینشی، ترکیبی/جانشینی، همنشینی
ک) دستور زایشی نه توصیفی و تجویزی
ل) انحراف از هنجارهای تاریخی و هنجار زمینه
م) ابهام
ن) فراتر از دو سطح
ش) کار با فرهنگ مختص خود زبان
ک) امور واقع از استعاره شکل میگیرد
منابع:
استعاره، ترنس هاوکس، فرزانه طاهری، مرکز،۱۳۹۴
استعاره، امبرتو اکو و…، فرهاد ساسانی، سوره مهر،۱۳۸۳
استعاره و مجاز بارویکردی شناختی، آنتونیو بارسلونا، فرزان سجودی، لیلا صادقی، تینا امراللهی،
نقش جهان،۱۳۹۰