گاهی توو این اتاق میبینم
پنجره دید میزنه ما رو
پشت در وایمیسته آیینه
گوش میده شکستن ما رو
زنده موندی به زنده موندن من
اگه از زندگی جدا شم چی؟
تکیه کردی به من که پشت توام
اگه من واقعی نباشم چی؟
راستی تو صدات واقعیه؟
خندهی رو لبات واقعیه؟
حتی چشمات واقعی باشن
رک بگو که: نگات واقعیه؟
رک بگم؟ من خیال خام توام
تو واسم یه تصور غلطی
راست میگی که باورت نکنم
من دروغم؛ دروغ مصلحتی
خنده هامو درسته بلعیدم
مسخ این بغض چندساله شدم
نامهی عاشقونهای بودم
که به دست خودم مچاله شدم
بازیه این، شبیه گل یا پوچ
اگه بردی میخوای چیکار کنی؟
توو یه مشتم یه درد پنهونه
مشتمو وا کنم فرار کنی؟
قصهی تو همونه که گفتی
من ولی خیلی سانسورش کردم
خاطرات عجیبمو خوردم
بعد با نقطهچین پرش کردم
تاتی تاتی به راه افتادم
بیهوا هر قدم زمین خوردم
آخرش بیدلیل خشکم زد
توو جهانم شبیه خونمردهم
محرم گریههای من باش و
بعد توی گذشته خاکم کن
گفته بودم یه لکهی خونم
اگه دستت رسید پاکم کن
خستهام از نگاه پنجرهها
از دروغای تو در گوشم
بغلم کردی و نمیدونی
واقعیت نداره آغوشم
امین پهلوانزاده