حالم از هرچه بود هم میخورد
توی هر لحظه، نیست را خوردم
خسته از یک رژیم طولانی
توی هر کافه لیست را خوردم
حالم از هرچه بود هم میخورد
زندگی یا شعار یا بازی
گول خوردن چقدر راحت بود
بین تبعیض و کذب و اخاذی
حالم از هرچه بود هم میخورد
مثل سیگار استفاده شده
یخ زدم توی شهر خود لای
بستنیهای خانواده شده
حالم از هرچه بود هم میخورد
پشت اخبار داغ تلویزیون
وعدههایی که باد میآورد
لای کیسهزباله در کامیون
مثل دیوانه غرق هر تکرار
روی یک مبل خسته لم دادم
توی دستم کتاب درسی بود
به خودم نمره را چه کم دادم
حالم از هرچه بود هم میخورد
ظاهرم زشت مثل باطن بود
هدفونم داد میزد از عصیان
یاور من همیشه مومن بود
صبح یک عشق پوچ در چتها
فحش ناموس و لاتبازی بود
شب که از فحشهای تکراری
سر من درد از مجازی بود
رفتگرهای ترس در کوچه
جوب را توی جیب جا دادند
حالم از جوب و جیب هم میخورد
حال بد را فقط به ما دادند!
روی پایم به زور میماندم
زندگی را به زور میکردم
همه از دم شعار میدادند
سر از این قصه درنیاوردم
حالم از هر چه بود هم میخورد
توی هر لحظه نیست را خوردم
خسته از هرچه هست و بود و نبود
توی هر کافه لیست را خوردم…
ابوالفضل نورمحمدی