پارمیدا، داستانی از امیر فتحی فوریه 22, 2018 دیدگاه ۱. دستمال را روی صورتم میکشم. چند ثانیهای میگذرد و باز خیس از عرق میشوم. با شنیدن جملهای از مرضیه روی صورتم فشارش {ادامه}
لکهی خون، داستانی از امیر فتحی نوامبر 15, 2017 دیدگاه پیشنویس: غلطهای نحوی و املایی تعمدی هستند. لکهی خون داستانی از امیر فتحی پلکهایم را باز میکنم تا که اینبار واقعاً بیدار شوم. {ادامه}